90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
مدیر مدرسه در ابتدا خوشحال است که به دور از هیاهو و غوغا و جنجال اموزشی میتواند با فراغ بال و اسایش خاطر روزگار اموزشی را بگذراند.
نگاهی که ال احمد در این داستان بلند بر مقوله اموزش کشورش دارد , بسیار تیزبینانه و به طرز عمیقی شکل گرفته است .وی سپس در مدیریت مدرسه با بحرانهای کوچک و بزرگ روبرو میشود و کم کم از کار خود پشیمان میشود و دایما فکر استعفا را در سر دارد .
برخورد ال احمد با معلمها, دانش اموزان, برخوردهای جامعه روستایی با نویسنده و عدم حمایت اجتماع از مدرسه و اموری مانند نبودن نظم و انظباط در کار معلمان و د انش اموزان و فقر فرهنگی و اموزشی حاکم بر مدرسه و مسولیت سنگینی که بر دوش وی گذاشته شد ه, کم کم وی را به سوی یاس و نامیدی سوق میدهد . هر چند نگاه ال احمد در این مسایل ممکن است جزیی باشد ولی کلیت جامعه اموزشی در کل مملکت مد نظر وی است .
در این داستان زیبا ال احمد همچون منتقدی بسیار توانا نظام اموزشی را به باد سخره میگیرد و ضعف ها و کاستی های ان را برملا میکند . گرفتاریهای یک عده معلم در در مدرسه و عدم تامین مالی انها , وقت نشناسی انها, و بی سوادی معلم و دانش اموز, در این داستان به نحو زیبایی مورد انتقاد قرار میگیرد. در حقیقت –مدیر مدرسه- ال احمد یک هجو نامه اموزشی بر نظام پوسیده و در حال اضمحلال اموزش و پرورش چندین دهه پیش ایران میباشد.
نویسنده: حسین هوشیار
حسین هوشیار ساکن خراسان رضوی و شهر رشتخوار هستم . این وبلاگ را تقدیم تمامی علاقه مندان به صادق هدایت مینمایم . امیدوارم که از مطالب ان لذت ببرید.