90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
این پسرک از یک خانواده فقیر و بدبخت است و به مدرسه نیز علاقه ای ندارد و ان را رها کرده است . و به دنبال کار مطربی خود رفته است و ارزوها و امال خود را در ادامه تحصیل و علم نمی بیند .
در این قسمت ال احمد نگاهی بسیار ظریف و عمیق به وضعیت علم و سواد در جامعه چندین دهه قبل ایران دارد و وضع علم و سواد را بسیار اسفناک معرفی میکند.
از لحاظ ال احمد علم و سواد کلا دربش تخته شده است و امیدی به اینده روشن ان نیست . این پسرک فقیر با سختیها و مرارتهای فراوان با پول کمی که پس انداز کرده است سه تاری میخرد و چنان شادی و شعفی به او دست میدهد که حتی در دلش ارزویی دیگری ندارد , اصلا نمی توتنست داشته باشد. در این داستان کوتاه شخصیت دیگری است که نماینده سنتیها و مرتجعین جامعه است و ان هم پسر عطر فروشی است که در نزدیکی مسجد شاه بساطی به هم زده است و تسبیحی در دست دارد و ذکر خدا میگوید.
در درگیری که بین او و پسرک رخ میدهد , سه تار پسرک خرد و داغان می شود و داغ ان را به دل پسرک می گذارد- پسرک ول کن نبود و گویی میخواست که کسادی بازار خود را در نابودی سه تار او یافت کند.
از نظر این پسر عطر فروش مرتجع و خشک مقدس و متحجر مذهبی, ابزار و الات موسیقی حرام و اهل مطرب و شادی بی دین و کافرند.
پسر عطر فروش پس از بین بردن سه تار پسرک, احساس رضایت در دل دارد که توانسته است به نحو احسن به وظیفه دینی خود عمل کند.
از این شخصیتها در داستان کوتاه –سگ ولگرد هدایت – نیز هستند.
انسانهایی که دست به ازار و اذیت حیوان زبان بسته ای میزنندو فقط دلیل ان را نجس شمردن از طرف مذهب خود میدانند.
این گونه از شخصیتها به دلیل غرق در خرافات و فقر , مخالف هر گونه پیشرفت و ترقی جوامع خود هستند.
هدایت و جلال احمد از منحصر به فردترین نویسندگانی هستند گه در داستان های کوتاه خود پرده از چهره کریه فقر در اجتماع چندین دهه پیش ایران بر میدارند و ان را عامل اصلی فلاکت و بدبختی افراد ان اجتماع میدانند.
نویسنده : حسین هوشیار
حسین هوشیار ساکن خراسان رضوی و شهر رشتخوار هستم . این وبلاگ را تقدیم تمامی علاقه مندان به صادق هدایت مینمایم . امیدوارم که از مطالب ان لذت ببرید.