90/2/13
12:0 ص
<!-- /*
و یا در جایی دیگر فقیهان را مورد انتقاد قرار می دهد که با وجود تلاش فراوان یک عمر در راه رسیدن به خدا نمی توانند کاری از پیش ببرند .
((سر بالین فقیهی نومید , کوزه ای دیدم لبریز سوال))
از این اشعار البته محدود سهراب در می یابیم که وی چنان که می گویند هم بی درد و فارغ از دور و بر خویش نبوده است . فقط خود را ناتوان از تغییر در ان می داند .
سهراب شعر را به عنوان وسیله ای برای فرار از اجتماع و زخم های ان می داند . همانطور که هدایت نوشتن را.
در شعر دیگر یاز سهراب این مطلب به خوبی اشاره شده است .
((قایقی خواهم ساخت ,
(( خواهم انداخت به اب ,
(( دور خواهم شد از این خواب غریب,
(( که در ان هیچ کسی نیست که در بیشه عشق قهرمانان را بیدار کند .))
هدایت در تمام اثار خود قلم را بر روی تاریکیهای جامعه کشید . فلاکتهایی که خرافه ها همچون تار عنکبوت بر پیکر اجتماع کشیده بود و افراد ان طوطی وار مقلد مذهب خرافی وارداتی بودند .
کتاب توپ مروار ی هدایت را شاید بتوان به 4 قسمت خرافه شناسی , اسلام شناسی , عرب شناسی و مذهب وارداتی خرافی تقسیم نمود .
هر سطر از داستانهای هدایت پر از درد و رنج و زخمها ی ان اجتماع بود . سهراب مردم را به شستن چشمها و دیدن از جور دیگر دعوت می نمود .
انسانهای اشعار سهراب از زمین تا اسمان با انسانهای داستانهای هدایت فرق می کنند . صادق هدایت هر گوشه از این کشور پهناور را عاشقانه دوست داشت و می پرستید .
انسانهای مجروح و خفته را از لابه لای جامعه بیرون می کشید و به انها احساس می داد .
سهراب از گل الود نکردن جوی اب حرف زد و صادق از جوی خون و فساد و تباهی و فلاکت و نابسامان ی جامعه.
هر شاعر و نویسنده ای که پا به عرصه هستی می گذارد اگر کلامش فاقد رنگ و بوی اجتماعی باشد دیر یا زود محکوم به شکست است . هدایت به دلیل تلاش در جهت زدودن رنگ و ریا و سالوس از جامعه اش برای همیشه جاوید خواهد ماند .
روحشان شاد و یادشان جاوید باد .
حسین هوشیار ساکن خراسان رضوی و شهر رشتخوار هستم . این وبلاگ را تقدیم تمامی علاقه مندان به صادق هدایت مینمایم . امیدوارم که از مطالب ان لذت ببرید.