90/2/22
12:0 ص
هدایت و خیام, فقه و فقها 2
صادق هدایت هم در اثارش بیشتر از خیام نیشابوری این مساله ظاهر سازی و عوامفریبی انها را بر ملا ساخته است و دایم هشدار داده است که پیروی از تعالیم انها چیزی جز پرستش خرافات و نیست و این را در کتاب(( توپ مرواری)) خود به نهایت رسانده است . در اثار دیگرش از جمله ((مردی که نفسش را کشت و ابجی خانم و شاهکار بوف کورش , با تمام وجودش به این مساله پرداخته است و تعالیم انان را مانند خیام نیشابوری مورد انتقاد و هجو داده است .
خیام به این موضوع به صورت کلی می نگرد و از مساله را به شکل ابدی و ازلی مطرح می کند و در حالیکه هدایت به عوارض ان بر اجتماع نیم قرن پیش در ایران به طور خاص و کلی از ساسانیان تا دیکتاتوری پهلوی و سیلان ذهنی هدایت بیشتر ایران باستان است و تا حکومت رجاله ها و حمله اعراب و تاثیر انان بر بهشت ایران ان زمان است ,یعنی در حقیقت او فشرده و اصل این دوران را که به قول خودش شاهکاری است و تقریبا یک جریان 3000 ساله است را به جهانیان عرضه می کند و ان هم شراب خالصی است که از وجود پاک هدایت نشات می گیرد و نام ان ((بوف کور)) است .
راوی داستان هر چند تبدیل به بوف کوری شده است و ان هم از نوع کور ظاهر ی نه باطنی , بلکه باطن اوست که می نگارد و قلم بر نوشتن بزرگترین شاهکار ادبی ایران می نماید.
د ر داستان ((مردی که نفسش را کشت)) میرزا حسینعلی شخصی است که پس از تبدیل شدن به یک شاگرد و قدم در راه تعالیم عرفانی میگذارد و شیخ ابوالفضل را به عنوان استاد خود بر می گزیند تا در این راه پر مخاطره نلغزد , ناگهان با شکی عمیق به همه چیز روبرو می شود و می بیند که فردی را که به عنوان استاد عرفانی خود و مرشد راه حق انتخاب کرده است چیزی جز ظاهرسازی و سالوس کاری در وجودش نیست و ان استاد خوش خط و خال که در روبروی شاگردش از خدا و پیغمبر و بهشت و جهنم و ساده زیستی صحبت می کرد خودش در خفا گوشت کبک میخورد و شکم خدمتکار خانه اش را بالا می اورد .
این عوامل او را به رنجی بزرگ می رساند و دست به خودکشی می زند .
این داستان پرمحتوای هدایت , نیز در برخی از رباعیات خیام ظهور یافته است .
(( گویند کسان بهشت با حور خوش است
من می گویم که اب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از ان نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است ))
از نظر خیام نیشابوری مساله دوزخ و بهشت قولی خلاف است و نباید دل در ان بست
90/2/17
12:0 ص
<!-- /*
صادق هدایت و خیام نیشابوری 2
صادق هدایت دنیا را محل زندگی یک دسته انسان چشم و دل گرسنه و چاروادار و معلومات فروش می داند . انسانهایی که به فراخور این دنیا افریده شده اند واز زورمندان زمین و اسمان مثل سگ گرسنه دم قصابی برای یک لثه دم تکان می دهند . ((بوف کور))
هدایت شخصی نبود که پوچ گرا باشد و یا به پوچی برسد . چیزی که امروز مد شده و تا اسم هدایت اورده می شود بعضی ها بدون هیچ مطالعه در اثار این نابغه داستان نویسی اسم خودکشی و پوچی در ذهن ناقص انها شکل می گیرد .
این رفتار پر از سالوس و تزویر و ریای این اجتماع بود که او را به نابودی کشاند .
از دید هدایت دنیای اطراف او یک کرمزار بیش نیست . کرمزاری که انسانهای ان اجتماع کرمهای ان بودند و در هم می لولیدند . و در تلاش مضحکی یکدیگر را از میدان این بازار بیرون می کردند .
هدایت پروانه ای بود که از اسمان این کرمزار سبک بال پرید و دل به ان نبست .
شاید بتوان مرگ هدایت را در این غزل از شکسپیر خلاصه کرد .
No longer mourn for me when I am dead
When you shall hear the surly sullen bells give warning to the world that I am fled from this wile world with the wilest worms to dwel
رگه های نیهیلیستی سبک در اشعار خیام به دلیل عمیق بودن عرفان ان به چشم نمی اید .
روح زخم شده هدایت از زنجیر بی رحم اجتماع بسته و کرم زده شده , روح ادمها را به اگاهی وامی دارد.در تاریخ نویسندگی ایران هدایت تاثیر گزارترین است . تفکری که به انسانها در مورد حقوق از دست رفته خویش می دهد بسیار بی نظیر است . از دید هدایت خیام شاعری است که به کار خدا کاری ندارد و دایم از چرخ و فلک شکایت می کند . چرخی که خود در دام جبر زمان اسیر است .
((ای چرخ فلک خرابی از کینه توست
بیداد گری شیوه دیرینه توست
ای چرخ اگر سینه تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینه توست .))
از دید هدایت خیام نیشابوری به اصل و ریشه بدبختی بشر کاری ندارد که همان کل افرینش است . خود هدایت بر عکس خیام , خدا و دین و مذهب را زیر سوال می برد . از دید هدایت خداوند هیچ بهانه ای برای افرینش انسان بیچاره ندارد و کارش فقط از رو یبیخردی و هوا هوس است . از دید هدایت دینی که بشر برای هدایت خلق افریده است بهترین ابزار برای کلاشی, دزدی , ادم کشی, قتل و غارت و سوء استفاده و ریاکاری است . از دید هدایت دین فقط ابزاری برای تبرِیه انسانهای ناپاک است .
خیام هم با شک و تردید به عاقبت کار جهان می نگرد و امیدی به ان ندارد اما جراتی هم ندارد تا ان را ابراز کند و افرینش را زیر سوال ببرد.
از نظر هدایت ان دنیا به چه درد او می خورد . او که هنوز با همین دنیا اخت و جور نشده است و با اربابان ان نزدیکی ندارد چطور می تواند در فکر ان دنیا باشد . ان دنیا هم متعلق به همین رجاله هاست که همگی پست و دروغگو و متزورند.
حسین هوشیار ساکن خراسان رضوی و شهر رشتخوار هستم . این وبلاگ را تقدیم تمامی علاقه مندان به صادق هدایت مینمایم . امیدوارم که از مطالب ان لذت ببرید.