90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
علویه در این اجتماع بی در و پیکر بعد از حمله عرب پناهگاهی ندارد و در فکر پر کردن شکم دخترش و خودش دست به هر کار خلاف اخلاق می زند . اجتماعی که هدایت برای زنان ترسیم می کند یک جامعه بسته است که افکار نو در ان محکوم و و توسل به شخصیتهای ناشناس خرافی در ان امری پسندیده است . این اجتماع خاموش و مرگ اور باعث ایجاد شخصیتهایی چون علویه می شود و جولان او زیاد می شود . از نظر هدایت مذهبی که از طریق شعار و پرده خوانی به مردم ارایه شود , محکوم به فنا و نابودی است و فلاکت افراد ان اجتماع را به دنبال خواهد داشت .
از نظر هدایت علویه در فرهنگی رشد یافته که به زور توسط شمشیر قوم عرب بر انها تحمیل سده است اما پروین شخصیت با ثباتی است که نتیجه تعالیم زرتشت است .
حتی حیوانات نیز در دین پروین مورد احترام هستند و دارای حق و حقوق اند . موقعیکه سگ پروین مریض است انها در فکر دکتر ی برای او هستند . اما در علویه اسب در حال موت هیچ گونه توجهی از طرف صاحبان خود نمی بیند . حتی لباس پوشیدن این دو زن را نیز فرهنگشان بر انها تحمیل کرده است . علویه چادر به سر , چارقد برسر و شلوار دبیت علی اکبری به پا داشت و لی پروین لباس بلند یکسره با موهای خرمایی و ابروهای نازک .
پروین بسیار مودب , با شخصیت قابل احترام و خودش هم احترام بزرگ و کوچک را داشت . برعکس علویه بسیار بد دهن , بد اخلاق و در مقابل هر کس جبهه میگرفت و افکارش را با زور به او تحمیل می کرد . زبان این دو زن نیز قابل توجه است . علویه از امثال و ضرب المثل ها و حرفهای کوچه و بازار دایم در کلام خود استفاده می کرد اما پروین با تمام وجود کلماتی مودبانه و قابل فهم و روشن استفاده می کرد . عقاید علویه تماما بر مبنای خرافات مذهبی شکل گرفته اند که مذهب در ذهن او ریخته است ولی پروین اعتقاد راسخ به زرتشت دارد و اهورامزدا را می پرستد .
هدایت با تمام وجود تلاش کرد تا در نوشتارش انسانهای اجتماع را از خرافات دور و به حق و حقوق خود برساند . از دید هدایت مذهب و خرافات مذهبی باعث جهل و تاریکی فکری انسانها می شود و ارازل و اوباش را بر انها مسلط می کند چیزی که در چند دهه پیش در اجتماع ایران قابل مشاهده است . پروین از دیدگاه هدایت نمونه زن وفادار ایرانی است که در مقابل اعراب تسلیم نشد و خود را به انها نفروخت . خنجر عرب را در سینه خود فرو کرد تا وفاداری خود را به میهن جد و ابادی خود ثابت کند .
نویسنده :حسین
حسین هوشیار ساکن خراسان رضوی و شهر رشتخوار هستم . این وبلاگ را تقدیم تمامی علاقه مندان به صادق هدایت مینمایم . امیدوارم که از مطالب ان لذت ببرید.