90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
زن گریه اش می گیرد و طاقت نیش های تند همسایگان را ندارد . زن همسایه با تلخی می گوید که (( گریه هم می کند , خجالت نمی کشد . ))
در این داستان کودک سه ساله قربانی هوسرانی و شهوات دو مرد شده است و دیگر برای زن وجود خار جی ندار د و به قول مادر ش او هنوز فرصت دارد و می تواند چند شکم دیگر بزاید .
ال احمد در این داستان , نگاه انسانها به همنوعان خود را خو خواهانه و از روی غرور می داند . افراد ان اجتماع که همگی سود پرست هستند و دنبال منافع خویش , برایشان وجود کودک هیچ اهمیتی ندارد زیرا افراد اجتماع بویی از خصلات های انسانی در انها نیست و از انسانیت فاصله زیادی دارند و قضاوت انها در مورد انسانها بر اساس پول و شهوت و سود و منافع شخصی خودشان است .
دید مردان به زنان از نظر ال احمد در این داستان , دید برده و ارباب است و از زن به عنوان کالایی استفاده می شود . زنان باید قربانی اهداف انها شوند .
موضوع مذهب در این داستان زیاد باز نمی شود و فقط از چادر نماز یاد می شود که معلوم است زن اعتقاداتی هم دارد و لی به انها فقط به عنوان خرافات می نگرد .
شوهر دوم زن , فردی خشن و دور از خصایل انسانی معرفی می شود و در شب سوم هم با زن قهر می کند و با او هم بستر نمی شود تا زن زودتر به فکر گم کردن بچه شود .
این کودک سه ساله فدای فقر و جهل افراد می شود و تاریکی بر سرنوشتش احاطه می شود . زن داستان گم کردن فرزندش را تعریف می کند و حتی ناراحت است که دم اخری چرا دل پسرش را شکست .زن دارای خصلت های انسانی است و وقتی به بچه پول می دهد تا قاقا بخرد نگاهی به مادرش می کند و مادرش حالش خراب می شود .
زن دچار یک تعارض اجتماعی social conflict می شود . از یک طرف فرزند را بزرگ کرده و شیر داده است و از طرف دیگر نگران اینده خود است و اگر بچه را گم نکند مورد غضب شوهر قرار می گیرد .
فقر اقتصادی و فرهنگی حاکم بر زن این اجتماع طاعون زده , او را مجبور کرده بود تا از جیب شوهر اولش پول بردارد که یکدفعه شوهر سر ر سیده بود و او خشکش زده بود .
زن جیره خوار مرد است و اگر بگوید بمیر باید بمیرد و برای شخصیت این گونه زنان در اجتماع ارزشی قایل نیست .
حسین هوشیار ساکن خراسان رضوی و شهر رشتخوار هستم . این وبلاگ را تقدیم تمامی علاقه مندان به صادق هدایت مینمایم . امیدوارم که از مطالب ان لذت ببرید.