صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

90/2/22
12:0 ص

<!-- /*

((گویند مرا که دوزخی خواهد بود

 قولیست خلاف دل در ان نتوان بست.))

 در رباعیات دیگر استفاده از نقد روزگار را   از دل بستن به این اقوال و احادیث دروغ را که مانع رشد انسانها است ر ا مطرح می کند

 (( من هیچ ندانم که مرا انکه سرشت

 از اهل بهشت کرد و یا دوزخ زشت

 جامی و بتی و بربطی و بر لب کشت

 این هر سه مرا نقد و تو را نسیه بهشت.))

 صادق هدایت هم گاهی خیام را متهم میکند که به اصل و ریشه هستی نمی نگرد و فقط از چرخ و فلک شکایت می کند .البته خود خیام هم گاهی در اشعارش از گیر افتادن در این عالم بدون هیچ عذر و بهانه ای شکایت می کند و عدالت الهی را زیر سوال می برد

((بر من قلم قضا چو بی من رانند

 پس نیک و بدش زمن چرا می دانند

 دی بی من و امروز چو دی بی من و تو

 فردا به چه حجتم به داور خوانند))

   خیام و هدایت از متفکرین بزرگی هستند که علاوه بر به چالش کشیدن انسانها عدالت الهی را هم زیر  سوال می برند.

 (( گر کار فلک به عدل سنجیده بودی

 احوال فلک جمله پسندیده بودی

 ور عدل بدی به کارها در گردون

 کی خاطر اهل فضل رنجیده بدی))

خیام و هدایت هر دو به مسایل فقهی و دینی فقها اگاهی کامل داشته اند و می توان انها را از فیلسوفانی دانست که بیشترین تلاش را در جهت خنثی کردن تعالیم انها کرده اند .

    

 

  

 


90/2/22
12:0 ص

 

هدایت و خیام, فقه و فقها 2

صادق هدایت هم در اثارش بیشتر از خیام نیشابوری این مساله ظاهر سازی   و عوامفریبی انها را بر ملا ساخته است و دایم هشدار داده است که پیروی از تعالیم انها چیزی جز پرستش خرافات و   نیست و این را در کتاب(( توپ مرواری)) خود به نهایت رسانده است . در اثار دیگرش از جمله ((مردی که نفسش را کشت و ابجی خانم و شاهکار بوف کورش , با تمام وجودش به این مساله پرداخته است و تعالیم انان را   مانند خیام نیشابوری مورد انتقاد و هجو داده است .

 خیام به این موضوع به صورت کلی می نگرد و از مساله را به شکل ابدی و ازلی مطرح می کند و در حالیکه هدایت به عوارض ان بر اجتماع نیم قرن پیش در ایران به طور خاص و کلی از ساسانیان تا دیکتاتوری پهلوی و سیلان ذهنی هدایت بیشتر ایران باستان است و تا حکومت رجاله ها و حمله اعراب   و تاثیر انان بر بهشت ایران ان زمان  است ,یعنی در حقیقت   او فشرده و اصل این دوران را که به قول خودش   شاهکاری   است و تقریبا یک   جریان 3000 ساله   است را به جهانیان   عرضه می کند و ان هم شراب   خالصی است که از وجود پاک هدایت نشات می گیرد و نام ان ((بوف کور)) است .

 راوی داستان هر چند تبدیل به بوف کوری شده است و ان هم از نوع کور ظاهر ی نه باطنی , بلکه باطن اوست که می نگارد و قلم بر نوشتن بزرگترین شاهکار ادبی ایران می نماید.

   د ر داستان ((مردی که نفسش را کشت)) میرزا حسینعلی شخصی است که پس از تبدیل شدن به یک   شاگرد و قدم در راه تعالیم عرفانی میگذارد و شیخ ابوالفضل را به عنوان   استاد خود بر می گزیند تا در این راه پر مخاطره نلغزد , ناگهان با شکی عمیق به همه چیز روبرو می شود و می بیند که فردی را که به عنوان استاد عرفانی خود و مرشد راه حق انتخاب کرده است چیزی جز ظاهرسازی و سالوس کاری در وجودش نیست و ان استاد خوش خط و خال که در روبروی شاگردش از خدا و پیغمبر و بهشت و جهنم و ساده زیستی صحبت می کرد خودش در خفا گوشت کبک میخورد و شکم خدمتکار خانه اش را بالا می اورد .

     این عوامل او را به رنجی بزرگ می رساند و دست به خودکشی   می زند .

   این داستان پرمحتوای هدایت , نیز در برخی از رباعیات خیام   ظهور یافته است .

(( گویند کسان بهشت با حور خوش است

 من می گویم که اب انگور خوش است

  این نقد بگیر و دست از ان نسیه بدار

 کاواز دهل شنیدن از دور خوش است ))

 از نظر خیام نیشابوری مساله دوزخ و بهشت قولی خلاف است و نباید دل در ان بست 

 


90/2/18
12:0 ص

<!-- /*

صادق هدایت ,خیام و فقه و فقیهان

 خیام و صادق هدایت از متفکرین و   فیلسوفانی هستند که در اثار خود روی خوشی به علم فقه و تعالیم انان نشان نداده اند . خیام در این راه پیشگام است و از دید وی دل بستن به وعده و وعیدهای   بهشت و دوزخ و حوری و پری چیزی جز تباهی زندگی   در   خود ندارد   و نباید به پیام های انها دل بست و زندگی گرانبها را نابود کرد .

 تقریبا می شود این جور اظهار نظر کرد   که درد فلسفی –اجتماعی  هدایت را خیام نیشابور در او ایجاد نمود .

 ((ناامدگان اگر بدانند که ما

 از دهر چه می کشیم نایند دگر))

 دردی که در هدایت ریشه دواند و او را تا سر حد یک قدیس و یک مصلح اجتماعی پیش برد برگرفته از افکار خیام است .البته در هدایت چنان درد عمیقی   بود که تبدیل به زخم های روحی شد   که روح او را ذره ذره اب کرد و نتیجه اش شاهکار عظیم ((بوف کور )) بود . کلید ورود به این اثر بی نظیر   بی شک در رباعیات خیام هم موجود است , چرا که تاثیر ژرف خیام بر هدایت در این شاهکار ادبی دیده می شود . یعنی مطالعه عمیق اشعار خیام توسط هدایت و نقد و بررسی انها او را به ژرف اندیشی در این ابر مرد راستین   واداشت و در بوف کور این افکار به نهایت خود رسید .

 خیام اعتقادی به فقیهان و تعالیم انها نداشت . او به افکار و عقاید انها با شک و تردید  نگاه می کرد و حرفهای انها را شعاری پوچ و بی معنی می دانست . خیام در رباعیات بی همتای خود نهایت بیزاری را از علم فقه و بیان می دارد .

((تا چند زنم به روی دریاها خشت

 بیزار شدم ز بت پرستان کنشت

   خیام که گفت دوزخی خواهد بود

 که رفت به دوزخ و که امد زبهشت))

 هدایت هم در این انتقاد بر زرق و ریا و سالوس   در تمام اثارش دست خیام را از پشت بست............ادامه دارد . 

 


90/2/17
12:0 ص

<!-- /*

صادق هدایت و خیام نیشابوری 2

صادق هدایت دنیا را محل زندگی یک دسته انسان چشم و دل گرسنه   و چاروادار و معلومات فروش می داند . انسانهایی که به فراخور این دنیا افریده شده اند واز زورمندان زمین و اسمان مثل سگ گرسنه دم قصابی   برای یک لثه دم تکان می دهند . ((بوف کور))

    هدایت شخصی نبود که پوچ گرا باشد    و یا به پوچی برسد . چیزی که امروز مد شده و تا اسم هدایت اورده می شود بعضی ها بدون هیچ مطالعه در اثار این نابغه   داستان نویسی اسم خودکشی و پوچی در ذهن ناقص انها   شکل می گیرد .

 این رفتار پر از سالوس و تزویر و ریای این اجتماع بود که او را به نابودی کشاند .

 از دید هدایت دنیای اطراف او  یک کرمزار بیش نیست . کرمزاری که انسانهای ان اجتماع کرمهای ان بودند و در هم می لولیدند . و در تلاش مضحکی یکدیگر را از میدان این بازار بیرون می کردند .

 هدایت پروانه ای بود که از اسمان این کرمزار سبک بال پرید و دل به ان نبست .

 شاید بتوان مرگ هدایت را در این غزل از شکسپیر خلاصه کرد .

No longer mourn for me when I am dead

When you shall hear the surly sullen bells give   warning to the world that I am fled from this wile world with the wilest worms to dwel

رگه های نیهیلیستی سبک در اشعار خیام به دلیل   عمیق بودن  عرفان ان به چشم نمی اید .

 روح زخم شده هدایت از زنجیر بی رحم اجتماع بسته و کرم زده شده , روح ادمها را به اگاهی وامی دارد.در تاریخ نویسندگی ایران هدایت تاثیر گزارترین است . تفکری   که به انسانها در مورد حقوق از دست رفته خویش می دهد بسیار بی نظیر است . از دید هدایت خیام شاعری است که به کار خدا کاری ندارد و دایم از چرخ و فلک شکایت می کند . چرخی که خود در دام جبر زمان اسیر است .

((ای چرخ فلک خرابی از کینه توست

 بیداد گری شیوه دیرینه توست

 ای چرخ اگر سینه تو بشکافند

 بس گوهر قیمتی که در سینه توست .))

   از دید هدایت خیام نیشابوری به اصل و ریشه بدبختی بشر کاری ندارد که همان کل افرینش است . خود هدایت بر عکس خیام , خدا و دین و مذهب را زیر سوال می برد . از دید هدایت خداوند هیچ بهانه ای برای افرینش انسان بیچاره ندارد و کارش فقط از رو یبیخردی و هوا هوس است . از دید هدایت دینی که بشر برای هدایت خلق افریده است بهترین ابزار برای کلاشی, دزدی , ادم کشی, قتل و غارت و سوء استفاده و ریاکاری است . از دید هدایت دین فقط ابزاری برای تبرِیه انسانهای ناپاک است .

   خیام هم با شک و تردید به عاقبت کار جهان می نگرد و امیدی به  ان ندارد اما جراتی هم ندارد تا ان را ابراز کند و افرینش را زیر سوال ببرد.

 از نظر هدایت ان دنیا به چه درد او می خورد . او که هنوز با همین دنیا اخت و جور نشده است و با اربابان ان نزدیکی ندارد چطور می تواند در فکر ان دنیا باشد . ان دنیا هم متعلق به همین رجاله هاست که همگی پست و دروغگو و متزورند.

                     

  

 


90/2/17
12:0 ص

<!-- /* 

 بررسی کوتاه از توپ مرواری هدایت((1))

 هدایت در داستان نویسی از چنان نبوغ فوق العاده ای برخوردار بود که هر اثر او که چندین بار خوانده می شود باز بوی تازگی و طراوت می دهد و غبار عادت روی ان نمی نشیند . توپ مرواری این اثر جاودان هدایت   که با تیزبینی خاصی نوشته شده است به نقد و بررسی جامعه ایران در چند دهه پیش می پردازد .

   وی با بررسی   گرایش به خرافه پرستی و پرستش ابزارهای خرافی به جای زیبایی و و حقیقت   کتاب را شروع می کند . تمامی اعضای اجتماع از بزرگ و کوچک و فقیر و غنی   و زن و دختر گرفتار بدبخت گرفته تا روشنفکر و عامی در جهت پرستش خرافات مورد نقد قرار می گیرند .

   در صفحات اولیه کتاب مذهب و ریشه های ان و چگونگی شکل گیری کافر و مسلمان   زندیق بررسی می شود . هدایت ریشه مذهب را امری خرافی   و پوچ و مانع   پیشرفت و ترقی   جوامع می داند . از دید هدایت در جوامع ابتدایی که حالت بدوی داشتند زنان مجبور بودند تا الت تناسلی مردان را به عنوان خدا بپرستند و این الت پرستی چندین  قرن ادامه داشته است .   کم کم زنان اجتماع اگاه تر می شوند و دست از پرستش این خدای دروغین بر می دارند و به مردان می گویند که انها هم باید الت تناسلی زنان را بپرستند و این امر برای مردان قبایل سنگین می اید و انها این کار را نمی کنند و متهم به زندیق و کافر می شوند . و این اولین گام در جهت تشکیل یک جامعه مذهبی   و مومن و کافر می شود . هدایت چندین مساله مهم را لابه لای این کتاب گنجانده است که می توان انها را این چنین خلاصه کرد .    1- خرافه پرستی و و جامعه خرافی ایرانی 2- ریشه مذهب در جوامع بدوی 3- نقش دین اسلام و اعراب در زوال تمدن بزرگ ایرانی باستانی 4- مسلمانان و باورهای انان و تاریخ شناسی و کوبیدن نقش تاریخ در حمایت از زورمندان و خونخواران .

 


90/2/17
12:0 ص

<!-- /*

هدایت نقد جامعه را از اینجا شروع می کند که به دلیل نبود ازادی در   جامعه و محدودیت و بسته بودن دست و پای انان به دلیل دینداری خرافی و دلبستگی به قضا و قدر اجباری و تحمیل از سوی مذهبیون جامعه , انسانها در تلاشند نا مرهمی برای زیباییی گم شده درونی خود بیابند و در نهایت دل به خرافات می بندند   و خود را به رنگ و صبغه دینی در می اورند . توپ مرواری در واقع تمثیلی از همین باور های اغشته به خرافات جامعه ایرانی است که از ورود اعراب به ایران تا امروز شکل گرفته است . همه گروههای این جامعه   بخصوص دختر های در خانه مانده و خاله شلخته ها             برای گرفتن حاجات خود به سوی این توپ مرواری ها و امثال ان می روند و با بستن خود به ان ابزار اهنی و یا مالش خود به ان و یا بستن مریض های خود به ان , ارزوی   دفع مرض دارند که هدایت در این جا نقش علم را در جامعه ایران رو به زوال می بیند و علم همچنان که در کتاب حاج اقا   سودی ندارد و فقط پول ارزش والایی دارد در این جامعه رو به افول نقد و بررسی می شود . از دید هدایت جامعه ایران جامعه ای علم گریز است و دلیل گرایش به خرافات و هین امر است . هدایت در نیم قرن پیش قاطعانه   با قلم مقدس خود بر خرافات تازید و انها را همچون طاعونی برای ان جامعه دانست .  او اجتماعی را در توپ مرواری به تصویر می کشد که تمام تار و پود    وجود انسانها با خرافات مذهبی دروغین   و پرستش واهی دین   اغشته شده است و جالب اینجاست که انها هم این را باور دارند و غافلند که ریشه این   باور چیست .

 این جامعه به دلیل چنین باورهای پوچی از اصل و ریشه خود فراموش کرده اند , ریشه و اصالتی که   هدایت ان را به روشنی در    نمایشنامه(( پروین دختر ساسان))و ((بوف کور)) و بقیه اثارش   به شکل معجزه اسایی   سمبلیک وار ارایه می کند.

   اینها تمام درد و رنج هدایت و زخمهای بیدرمان وجود اوست . در حقیقت کلید اصلی ورود به بوف کور همین مطلب است که هدایت   سالهای متمادی   خون دل خورد تا از بحران انسانی در   این جامعه جلوگیری کند .

 در این کتاب   نگاهی هم به ورود دین اعراب به اندلس در اسپانیا می کند . دینی که به زور به انها تحمیل شد و انها هم ان را پس از مدتی بالا اوردند و نپذیرفتند . انها مسلمانا ن را از کشور خود بیرون کردند و مذهب خرافی انها را که به قول هدایت معجون و مخلوطی امیخته با خرافات , مرده پرستی , گریه و زاری , مدح و چاپلوسی , سنگ پرستی , پرستش اموات و قبر ها بودند , را اجازه نداند تا در جان و دل مردم رسوب کند .

 از نظر مردم اسپانیا, دین انها مخالف با ازادی   بشر و برای حقوق بشر در ان جایی دیده نمی شد . ............ ادامه دارد .

                                                                 

 

 


90/2/16
12:0 ص

<!-- /*

صادق هدایت و خیام نیشابوری1

خیام نیشابوری بی شک از گرانقدر ترین شاعران, منجمان , و ریاضی دانان   روزگار بوده و خواهد ماند اما ان چیزی که وی را به شهرت عالم رساند همان رباعیات   زیبا و ساده و پر محتوای وی می باشد .  

 خیام انسانها را به استفاده بردن از مدت کوتاه عمر , عشق و عاشقی و مطربی و بر سبزه نشستن و کام گیری از زیبارویان عالم و فراموشی گذشته دعوت می نماید .

 چیزی که اشعار خیام در مضمون خود دارد نوعی شراب   نیهیلیستی عرفانی است .

    ((خیام اگر ز باده مستی خوش باش

   با لاله رخی اگر نشستی خوش باش

   چون عاقبت کار جهان نیستی است

 انگار که نیستی چو هستی خوش باش))

 یا در جایی دیگر می گوید

(( ای کاش که جای ارمیدن بودی

 یا این ره دور را رسیدن بودی

 ای کاش پس از هزار سال از دل خاک

 چون لاله  امید بر دمیدن بودی))

 خیام را شاید بتوان اولین شاعر   دارای افکار نیهیلیستی شیرین دانست . از نظر خیام سرو ته این عالم زده شده و کسی نمی تواند به راز هستی پی ببرد و به همین خاطر میگوید:

((انان که محیط فضل و اداب شدند

 در جمع کمال شمع اصحاب شدند

 ره زین شب تاریک نبردند به روز

 گفتند فسانه ای و در خاک شدند ))

خیام نیشابوری را شاید بتوان تاثیر گذارترین شاعر بر صادق هدایت نامید . تاثیر عمیق و ژرف خیام را در اثار هدایت بخصوص ((بوف کور )) می توان به وضوح دید . هدایت مطالعات عمیقی در مورد خیام داشت . در حقیقت هدایت را می توان میوه و عصاره درخت پربار خیام نیشابوری دانست .

 خیام به استفاده بردن از نقد روزگار و فراموشی گذشته و دل نبستن به شعارهای پوچ و بی معنی   فقیهان   دعوت می نماید . و به قولی می گوید ((گویند بهشت و حور و عین خواهد بود))

 


90/2/16
12:0 ص

<!-- /*

   از دیدگاه وی زندگی هدیه ای است گرانبها و نباید با دل بستن به بهشت و حور و عین خیالی و دروغین ان دنیا که معلوم نیست پس از هزار سال از دل خاک سر بر اریم تا انها را ببینیم , ان را به تباهی و نابودی بکشانیم .

 شراب خیام نیشابوری , شرابی برای از بین بردن غم روزگار و درد رنج اسانهاست .

 چیزی که هدایت ان را به عنوان مرهمی برای دل خسته و رنجور خویش بکار می برد تا زخم های زندگی را ارام بخشد . مرگ مقوله جالبی در اثار این دو انسان متفکر است . از دید خیام نیشابوری   مرگ هر ان چونان گرگی در کمین است و معلوم نیست فردا باشیم یا نه و تازه هم اگر بمیریم با هفت هزار سالگان برابریم .

(( ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم

 وین یک دم عمر را غنیمت شمریم

 فردا که از این دیر فنا درگذریم

 با هفت هزار سالگان سر بسریم))

 از دید صادق هدایت تنها مرگ است که دروغ نمی گوید (بوف کور)

  صادق هدایت مرگ را شراب ارام بخش می داند . در بیشتر داستانهای هدایت مرگ به طور معجزه اسایی از راه می رسد و شخصیت رنجور را به کام خود می کشد . همانطور که در ابجی 

 


90/2/16
12:0 ص

<!-- /*

خانم می بینیم و یا کاری که خود هدایت کرد . هدایت به دلیل خام خوار بودن دارای قلبی  صاف و اکنده از مهر و محبت و دلسوزی برای اجتماع خود بود . او نمی توانست دردو رنج شخصیتهای داستانی را ببیند و خیلی زود انها را با شراب   جاودان مرگ اشتی می داد تا از رنج های دنیا خلاص شوند . داش اکل هم که مظهر جوانمردی معرفی می شود با ضربه قمه ناجوانمردانه کاکا رستم کشته می شود . از دید هدایت مرگ است که در انتهای زندگی ما را به سوی خود می خواند تا ما را از این کرمزار نجات دهد و ما را به ارامش جاویدان برساند .   مرگ است که در سایه نشستست و به ما می نگرد و یا گاهی ودکا می نوشد و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی می گشت ((سهراب سپهری)).

خیام نیشابوری مرگ را در تمام کره خاکی می بیند و در هر   جا از این هیولای زشت و وحشتناک اثری است . بر هر جا که پا نهی مواظب باش که روی سپید رویی و یا مردمک چشم نگاری و چشم و ابروی زیباروییی در زیر پایت است .

(( این کوزه چو من عاشق زاری بودست

 در بند سر زلف نگاری بودست

   این دسته که بر گردن او میبینی

 دستی است که بر گردن یاری بودست ))

 در تمامی نقاط این کره خاکی که ما هر روز قدم بر خاک می گذاریم در گذشته ها انسانهایی زیباروی و جوان میزیسته اند و اکنون اثری از انها نیست . از نظر خیام خاک زیر پا عبرتی است برای   متفکران عالم .

 هدایت مرگ را ارامش دل   خسته دلان می خواند . چیزی که امروزه ما از ان به پوچی گری از هدایت یاد می کنیم در حقیقت بی انصافیست در حق این فیلسوف بزرگ مشرق زمین.

 از دید خیام , دنیا محل عبور است و کاروانسرایی است برای امدن و رفتن و ثباتی در ان نیست و هر لحظه باید اماده رحیل بود .

(( این کهنه رباط را که عالم نامست

 ارامگه ابلق صبح و شام است

 بزمی است که وامانده صد جمشید است

 قصریست که تکیه گاه   صد بهرام است ))

 

 

 

  

  

 


90/2/15
12:0 ص

<!-- /*

 هر چه در این سالها به جامعه ادمها   نزدیکتر شده بود خود را منزوی تر کرده بود . از کوچکی هم در ده تنها و بی یاور بود . چون   پذیرفته شدن در نظر دیگران به منظله داشتن پول بود و یا یک خانواده پولدار که او هم بی نصیب بود . تنها رفیق او در ده همان جواد گلو سوخته بود که در دو سالگی کاسه شیر را از روی چراغ بر روی خود ر یخته بود و گلویش سوخته بود و دیگر هم اصلا خوب نشد . اسم مادر بزرگش طاووس بود و به همین خاطر به او جواد طاووس می گفتند . کبوتر باز بود و فراری از مدرسه . پدرش حمامی ده بود و مادرش معصومه هم  همیشه با او در حال قهر و نزاع بود . 

 از کوچکی هم همینطور به خاطر هر مساله کوچکی خود را می خورد .درپایین قلعه که بودند   در خانه ای گلی می زیستند . ان زمان زندگی ها بد نبود . ریا و تزویر کمتر از حالا بود . جامعه تمیز تر بود . پدر حسین در همان سالها به جزیره کیش نیز می رفت و با همین مهندس   در انجا کار می کرد . مهندس درس خوان نبود . سه کلاس خوانده بود . بعد با پدرش بحث می کند و از قلعه فرار می کند و پس از ده سال کار در جزیره با کیسه ای پول بر می گردد و تمام قلعه بالا را می خرد . از ان زمان که پولدار شده بود او را مهندس می گفتند و بعد   تمام کارگران قلعه را می برد و در انجا به کار وامیدارد .

   بعه هم با ساخت و پاخت با چند مهندس دیگر در ان شرکت , پول خوبی به روستا می اورد و مشهور می شود و چند چاه موتور اب هم حفر می کند .

    مادر حسین یک زن سیده بدبخت بود و که عمر در دام یک دیو اسیر بود . یک روز هم وقتی پدر حسین در کنار مغازه حاج حبیب ایستاده بود, حسین دست در جیب پدرش می کند و کمی پول بر می دارد و بیسکویتی می خرد . پدرش هم شب او را در اغل گوسفندها به کنده درخت می بندد و تنبیه می کند . از مادربزرگش , حسین خاطرات خوبی داشت . زنی پاک و بی الایش بود . مومن و نماز خوان بود .

 


مشخصات مدیر وبلاگ
 
حسین هوشیار[6]
 

حسین هوشیار ساکن خراسان رضوی و شهر رشتخوار هستم . این وبلاگ را تقدیم تمامی علاقه مندان به صادق هدایت مینمایم . امیدوارم که از مطالب ان لذت ببرید.


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
خیام و هدایت 2 ، سایه شناسی بوف کور 3 ، هدایت و اخوان 2 ، ادای دین به صادق هدایت 1 ، ادای دین به صادق هدایت 2 ، بررسی (( توپ مرواری هدایت 2)) ، بوف کور (( دژ مستحکم هدایت 2)) ، بوف کور هدایت ((دژ مستحکم هدایت)) 1 ، بوف کورشناسان ، خودکشی مقدس هدایت 1 ، خودکشی مقدس هدایت 2 ، سایه شناسی بوف کور 4 ، سایه شناسی بوف کور 5 ، سایه شناسی ىر بوف کور ، سایه ها در بوف کور 1 ، شعر اخوان ثالث در رثای هدایت 1 ، شعر شاملو در رثای هدایت1 ، صادق هدایت و سپهری 3 ، صادق هدایت و سهراب سپهری ، صادق هدایت و سهراب سپهری2 ، صادق و خیام 3 ، صادق و خیام نیشابوری 1 ، صادق و خیام نیشابوری 2 ، نقد (( توپ مرواری هدایت)) 1 ، نقد (( علویه و پروین هدایت)) 2 ، نقد (( علویه و پروین)) 2 ، نقد ((البعثه الاسلامیه الی البلاد الفرنجیه))2 ، نقد علویه و پروین 3 ، نقد((البعثه الاسلامیه)) هدایت 3 ، نقد((البعثه الاسلامیه...))صادق هدایت 2 ، نقدی بر (( علویه خانم و پروین دختر ساسان )) صادق هدایت 1 ، نقدی بر داستان (( بجه مردم ))ال احمد 4 ، نقدی بر داستان ((بچه مردم ))ال احمد ، نقدی بر داستان ((بچه مردم ))ال احمد3 ، نقدی بر سه تار ال احمد 1 ، نقدی بر مدیر مدرسه ال احمد1 ، نقدی بر کتاب((البعثه السلامیه الی البلاد الفرنجیه)))1 ، نقدی بر(( مدرسه ال احمد)) 2 ، نقدی کوتاه بر (( سه تار ال احمد)) 2 ، نقدی کوتاه بر داستان ((بچه مردم )) ال احمد ، هدایت و اخوان 1 ، خیام و هدایت 3 ، خیام و هدایت,فقه و فقه در اثار انان ، دنباله شعر اخوان ثالث در رثای هدایت 2 ، دنباله شعر شاملو در رثای هدایت 2 ، ر مان دختر مهندس 16 ، رمان (( دختر مهندس)) 15 ، رمان (( دختر مهندس))8 ، رمان ((دختر مهندس ))1 ، رمان ((دختر مهندس ))2 ، رمان ((دختر مهندس ))6 ، رمان ((دختر مهندس)) 10 ، رمان دختر مهندس, 14 ، رمان((دختر مهندس)) 12 ، رمان((دختر مهندس))11 ، رمان((دختر مهندس))13 ، رمان((دختر مهندس))3 ، رمان((دختر مهندس))4 ، رمان((دختر مهندس))5 ، رمان((دختر مهندس))9 ، رمان((دختر مهنس))7 ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ