سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

90/4/1
12:0 ص

<!-- /*

 سهراب با زبان شیرین و ساده به انسانها می گوید که اب پاک وجود و روان را که از عالم مثال و بالا به ما رسیده است را گل الود نکنیم . و مانند مردمان بالا دست پاک و منزه شویم .

(( مردم بالدست اب را فهمیدند

 گل نکردندش

 ما نیز اب را گل نکنیم.))

 راوی بوف کور هنوز سرگردان و گمراه است و خیلی از مسایل الهی برایش حل نشده است . خیلی دوست دارد قبل از سر کشیدن جام شوکران مرگ وجود و روان خود را بشناسد و   خود را از بند و زنجیر   این عالم خلاص نماید . او حالا به این باور رسیده است   که با معاصرانش حرفی برای گفتن ندارد و باید پناه بر سایه اش ببرد .

 هدایت به دلیل داشتن اگاهی اجتماعی بی نظیر حتی در زمان خودش   و هنوز هم پس از نیم قرن از فعالیتهای ادبی اش   ناشناخته مانده است و حرفهایش را اصلا کسی نمی تواند باور کند و بفهمد و یا نمی خواهند بفهمند و خود را به قول معروف به کوچه علی چپ می زنند.

 زیرا تا زمانی که ما در غل و زنجیر خرافات و غار این عالم اسیریم نمی توانیم و حتی شعور لازم را جهت شناختن این فیلسوف بزرگ را نداریم . هدایت همان فیلسوف رها شده از غل و زنجیر این عالم است خود را از غار افلاطونی این عالم رها کرد و نور حقیقت را با شدت تمام دید و رویت کرد و دیگر مردمان پست داخل این غار به او به چشم استهزاء و تمسخر می نگرند و او را پیغمبر دروغین می خوانند .

 کتاب بوف کور چون حالت سفر عرفانی- فلسفی به خود گرفته است شباهت زیاد با    اسفار اربعه ملا صدرا ی شیرازی عارف و حکیم و فیلسوف بزرگ مکتب تشیع دارد . چیزهایی که   راو یبوف کور در این سفر روحی و انعکاس سایه روح خود مشاهده کرد را می توانیم در تمام جریانات کتاب مشاهده کنیم و حتی در سفر اخر کتاب اسفار اربعه ملاصدرا می بینیم که سالک به معاد و اخرت و دوزخ و برزخ   اگاهی پیدا می کند و راوی بوف کور هم در انتهای سفرش    این مسلیل را یک بازی مسخره و بچه گانه می بیند . او حتی مواجهه با مرگ را نیز شیرین و خواستنی می داند و مرگ را تنها عاملی می داند که دروغ در ذاتش نیست . در این سفر فلسفی راوی بوف کور , به مرگ می خندد و سایش بالهای مرگ را بر صورتش احساس می کند ....

 


90/4/1
12:0 ص

<!-- /*

سایه شناسی در بوف کور 4

 ...... ان زن در بوف کور حس پرستش تولید می کند و او را وادار به تواضع خاضعانه در مقابل زیبایی   بی نظیرش می کند . این زن زیبا و یک نگاه او می توانست تمام مشکلات فلسفی و معماهای الهی را برای راوی بوف کور حل کند . اما افسوس که چونان برقی در زندگی راوی درخشید و ناپدید شد .

   راوی بوف کور برای فراموشی این صحنه دست به تریاک کشیدن و نوشیدن مشروب میکند تا فراموشی بر او غلبه کند ولی افسوس که هر ثانیه تجسم و تفکر ان موجود اثیری در ذهنش بیشتر می شود و ارامش را از راوی می گیرد .

  این زن جز در عالم مثال نمی تواند وجود داشته باشد . زن اثیری در عالم مثال افلاطون نماد افتاب حقیقت و پاکی است که فقط سایه اش بر دنیای دون افتاده است . سپهری و هدایت از جمله کسانی هستند که به هندوستان سفر های زیادی داشته اند و پیرمرد درویش هندی و جوی اب و زن زیبا نیز در شعر اب سپهری دیده می شود .

 (( اب را گل نکنیم

 در فرودست انگار کفتری می خورد اب

 یا که در بیشه دور سیره ای پر می شوید

 دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در اب

 اب را گل نکنیم

 زن زیبایی امد لب رود

 روی زیبا دو برابر شده است .))

 


90/3/13
12:0 ص

<!-- /* 

 سایه شناسی در بوف کور 3

 ..... حالت افسرده و شادی و غم دختر به راوی این را می فهماند که او از مردمان معمولی نیست , اصلا زیبایی او معمولی نیست .پس از دیدن این الهه زیبایی زندگی راوی تغییر می کند و ان فرشته اسمانی   و زن اثیری تاثیری جاودان در راوی می گذارد . طبق داستان غار افلاطون چنین موجود زیبایی در این عالم هستی نیست و فقط باید از سایه سراغ او را گرفت   و در عالم مثل او را جستجو کرد . در عالم مثل افلاطون همه چیز واقعی هستند   و از دروغ و نیرنگ   و فریب خبری نیست و همان   عالم واقعیات است که هدایت دنبا ل ان در داستانهایش می گردد در حقیقت هدایت یک ایده الیست گرا ی اجتماعی به تمام معنا است و به همین خاطر به سایه خود پناه می برد و به سبک   سورریالیستی   انچه را که در زندگی اجتماعی خو د نمی تواند بیابد جستجو می کند . او از ایجاد خوداگاهی اجتماعی مایوس است و از رسیدن اجتماع به ان ابر شهر واقعی دیگر امیدی ندارد . حادثه دیدن زن اثیری راوی رابه شک می اندازد که شاید روان او در زندگی  پیشین و در عالم مثال با روان ان دختر همجوار بوده است و از یک ماده   و از یک از اصل بوده و بایستی به هم ملحق شده باشند . در غار افلاطون   عشق انسانها ,روابط انها   صحبت و کلام انسانها   همگی واقعی هستند و در حالیکه   فقط اینها سایه های فرعی   واقعیات   عا لم مثال هستند .

 واقعیات در عالم بالاتر است و به قول سهراب سپهری

 (( مردم بالا دست چه صفایی دارند

 چشمه هاشان جوشان ,گاوهاشان شیر افشان باد

 بی گمان پای چپر هاشان جاپای خداست

 ماهتاب انجا می کند روشن پهنای کلام .))

 راوی بوف کور دنیای دون را پست و پر از فقر و مسکنت معرفی می کند و فقط عشق را جستجو می کند . دیواری که در پشت سر افراد غار نشین در استان افلاطون   است مانع   رسیدن انسانها ی ان به نور حقیقت و کشف ان است .  راوی بوف کور و یا همان سالک رسیدن به عشق حقیقی زن اثیری ,پس از نگاه دوباره   به صحنه پشت   خانه اش دیگر اثری از ان صحنه قبلی را نمی بیند و فقط با دیوار سیاه و تاریکی مواجه می شود که دارای منفذی نیست و روزنه ای به بیرون ندارد . راوی پس از اولین نگاه به ان زن اثیری –نماد زن باستانی و اصیل ایران- و گم کردن او    دیگر طاقت نمی اورد و دایم در حال انتظار است و کشیک می دهد اما خبری از ان درخت سرو و جوی ا ب نمی بیند و پیرمرد و زن اثیری   را نمی یابد . در عرفان و فلسفه افلاطونی و فلاسفه بزرگ این نقطه شروع   سالک است   در راه پیدا کردن   و کشف حقیقت . انها درد و عشق انسان را انسان را درد متعالی و عشق ها ی درون غار را بدلی می خوانند , عشقی که جز بر پایه نفسانیات و احساسات نیست و جز سایه ای مبهم از عشق حقیقی عالم مثال و مجردات نیست . راوی و سالک بوف کور   از زمین و زمان و سنگ و درخت کمک می گیرد و زاری و تضرع می کند تا اثری از او بیابد و لی فایده ای ندارد .

 از نظر راوی بوف کور ان زن نمی توانست با چیزهای این دنیا ارتباط داشته باشد ,مثل لباس او . ان زن برای راوی منشا الهام و سرچشمه تعجب بی پایان بود .  

 


90/3/8
12:0 ص

<!-- /* 

سایه شناسی در بوف کور و داستان غار افلاطون2

 در داستان تمثیلی غار افلاطون عده ای از کودکی در درون غار تاریک و مخوف گرفتارند و دست و پای انها با غل و زنجیر بسته شده است . و فقط می توانند جلو پای خود راببینند . پشت سر انها اتشی روشن است و و اشیایی در حال حرکت هستند . سایه این اشیاء در حال حرکت روی دیوار می افتد و و انها فکر می کنند که این سایه ها حقیقت دارند . حتی اگر صدایی هم شنیده شود انها فکر می کنند که این صدا مال همان اشیاء است . یکی از این افراد غل و زنجیر خود را باز می کند و خود را از اسارت رها میکند . و افتاب حقیقت را در پشت سرش می بیند . و برای بقیه زندانیان غار ان را تعریف می کند . انها او را مسخره می کنند و حرفش را باور نمی کنند . این داستان تمثیلی نمادی از عالم مثال است که افلاطون ان را با زبردستی تمام ساخته و پرداخت کرده است . در این تمثیل انسانها در غار این دنیا زندانی هستند و انچه را که با ان روبرو هستند سایه ای از ان واقعیت اصلی است . حال اینکخ چه کسی می تواند قدم در راه کشف این حقیقت عالم مثال بگذارد کسی جز فیلسوف اگاه نیست .

 صادق هدایت   در داستان پر از راز و رمز بوف کور نیز از این سایه الهام گرفته است و قصد دارد خود را به این سایه حقیقی خود معرفی کند . بوف کور اولین اثر هدایت است که او را به عنوان فیلسوف بزرگ معرفی می کند .

 در هر یک از اثار هدایت بعدی از ابعاد بی پایان هدایت را کشف م یکنیم . هدایت داستان بوف کور را با این نیت شروع کرد تا خوو و سایه اش را بیشتر بشناسد . (چون از زمانی که همه روابط خودم را با دیگران بریده ام می خواهم خود را بهتر بشناسم )بوف کور

   در داستان غار افلاطون انسانهای داخل غار دروغین و گول زننده هستند و هویت  واقعی انها در عالم مثال قرار دارد . هدایت اولین مرحله از سفر فلسفی –عرفانی خود را با اگاهی تمام شروع کرد   که همان سفر از خلق به حق اسفار اربعه ملاصدرای شیراز ی است . هدایت حق و حقیت رادید و به اگاهی اجتماعی کارل یونگ رسید . در حقیقت نیت اصلی هدایت همین رساندن خود و اجتماع به اگاهی اجتماعی یونگ بود . بوف کور تجلی روحیات پاک یک فیلسوف و عارف بزرگ است . روحیات نابی که جز از وجود پاکی چون هدایت نمی توانست نشات بگیرد . بوف کور تجدید حیات دوباره با فیلسوفان بزرگ شرق و غرب است . شراب پاک فلسفه غرب و شرق را در جام بوف کور ریخت و طرحی نو برانداخت .

 از نظر هدایت مردمی که شبیه او هستند و نیازهای او را دارند برای گول زدن او هستند . انها جز مشتی سایییه نیستند که برای مسخره کردن و گول زدن به وجود امده اند . بوف کور با سفری اغاز می شود سفری دور و دراز که با دیدن مجلسی که در خواب به راوی الهام می شود یا شاید هم ان را سابقا   دیده است .

 او پیرمردی را در صحرای پشت اتاقش می بیند که مثل جوکیان هندی   زیر درخت سروی نشسته است و دختری زیباروی در روبروی او در حال تعارف کردن گل نیلوفر به او است . در وسط انها جوی ابی روان است . راوی پس از نگاه به انها مات و مبهوت ان مجلس می شود . این دختر زیبا چشم به زندگی راوی معنا می بخشد و او را تا جاییکه فکر بشر عاجز است به خود می کشاند.......................ادامه دارد . 

 


90/3/3
12:0 ص

<!-- /*

کالبد شکافی بوف کور و معرفی کتاب

 با عرض سلام خدمت تمامی عزیزان بازدید کننده از سایت صادق هدایت شناسی. کتب زیر شما را در فهم بیشتر از بوف کور این شاهکار جاودان ادبیات ایران یاری می کند .

 1-داستان یک روح اثر دکتر سیروس شمیسا

2-صادق هدایت و هراس از مرگ,محمد صنعتی

3-درباره بوف کور,محمد علی همایون کاتوزیان

 4- اینست بوف کور, م-ی – قطبی

 5- بازتاب اسطوره در بوف کور,جلال ستاری

 6- تاویل بوف کور, محمد تقی غیاثی

 7- هدایت ,بوف کور و ناسیونالیسم, اجودانی

8- بوف کور اثر داریوش اشوری

 9- زندگی ,عشق و مرگ از دیدگاه هدایت,شاپور جورکش 

 


90/3/2
12:0 ص

<!-- /* 

بو ف کور هدایت و داستان غار افلاطون1

مهمترین نماد در بوف کور ((سایه )) می باشد . این نماد تمامی دیگر نمادهای ان را تحت الشعاع قرار داده است . راوی داستان بوف کور در ابتدای ان از انعکاس سایه روح خبر می دهد و اینکه می خواهد خود را به سایه اش معرفی کند . قصد دارد تا زندگی ی خود را مثل یک خوشه انگور بفشارد و ان را در حلقوم سایه اش که بر روی دیوار افتاده است  بریزد . سوالی مطرح می کند که ایا ممکن است روزی بشر به اسرار این اتفاقات ماوراء طبیعی پی ببرد. ایا به انعکاس این سایه روح که در خواب و بیداری   رخ می نماید پی خواهد برد ؟

 چیزی که کتاب را از حالت   مسایل عادی خارج کرده است   و به سوی جاودانگی پیش خواهد برد همین مساله سایه است . سایه یا((shadow))   را هم روانشناسان بزرگ مثال کارل یونگ نیز مطرح کرده اند . اما سایه ای که در شاهکار هدایت مطرح شده است  شباهت زیادی به داستان  تمثیلی و نمادین   ((غار افلاطون)) دارد . این داستان مرتبط با هستی شناسی و معرفت شناسی   انسان است . شخصیت هدایت را در این داستان بوف کور بسیار رمز الود و پر رمز و راز می بینیم . هدایت یا راوی داستان که از جامعه بریده است و به خود اگاهی اجتماعی   رسیده است به دلیل عدم پذیرش حرفهایش از سوی جامعه به سایه خود پناه می برد . او نتوانسته است که جامعه ایده ال خود را پیدا کند و ان ارمان شهر خود را در ارتباط با سایه خود جستجو می کند .

 هدایت در طی این مراحل عرفانی و خود شناسی از قید و پندار ازاد می شود و به جستجوی حقیقت می پردازد .

 داستان سفر سایه اوست که همدم و همراه هدایت است . این شاهکار فلسفی –ادبی  او را در جرگه بزرگان فلسفه و منطق همچون سقراط و ارسطو و افلاطون قرار می دهد . هدایت چون سقراط کوشید   تا اجتماع در هم خفته را  از بیمار ی جهل و خرافات  برهاند . سقراط محکوم به نوشیدن جام مرگ شوکران شد . هدایت هم خودکشی کرد و شراب رنگین مرگ را در کشید . غار افلاطون و بوف کور هر دو نمادین هستند . مهمترین نماد انها سایه است . صفحات اولیه بوف کور جملات فلسفی   هدایت شباهت فراوان به غار تمثیلی   افلاطون دارد . در داستان غار افلاطون عده ای از کودکی   در درون غاری تاریک و مخوف گرفتارند . ............... ادامه دارد .

 


90/2/31
12:0 ص

<!-- /*

   نقش خیام نیشابور ی در این داستان چیست ؟ این اثر شاهکار عمیق ترین داستان ادبی ایران است . در ان از تمام علوم   دیده می شود . داستان سیر تاریخی بلند مدت دارد و خوانند ه همچون اسب چموشی است که در پشت   دربهای زیادی متوقف می شود و ره به جایی نمی برد . این داستان حکایت از عمق شخصیت هدایت دارد . شخصیتی که همچون طلایی ناب در اعماق زمین دست نخورده باقی مانده است و هر کس در مرد ان سخن از سر سودا گفتند . ان شب ظلمانی که هدایت در ان ماند و عبور نکرد چه شبی است ؟ ایا هدایت در راز و رمز افرینش ماند؟ ایا به راز دهر هم پی برد؟

 (( حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو                                          

 که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را.

هدایت از سایه عبور کرد و در چند قدمی حقیقت ماند . بوف کور شرح حال جان سوز هدایت است . شاید هم به حرف استاد خود خیام کرد .

 (( انانکه محیط فضل و اداب شدند

 در جمع کمال شمع اصحاب شدند

 ره زین شب تاریک نبردند به روز

 گفتند فسانه ای و در خواب شدند .))

اری هدایت شمع ان تاریکی بی پایان زندگی بود که کم کم   اب شد و برای اهل خرد و کمال   روشن ماند . بوف کور شرح حال هدایت و ان شب تاریک است .و ایا اینکه هدایت در پشت این شب به روز رسید یا نه   نیازمند تعمق عمیق در این اسطوره است .

 

  

 


90/2/31
12:0 ص

<!-- /*

بوف کور((دژ مستحکم و صعب العبور هدایت)) 

 ایا روزی خواهید رسید که متخصصان ادبی ایران و جهان کلیدی برای گشایش بوف کور پیدا کنند و سر از رازهای مخفی این گنجینه ادبی بردارند . به حقیقت که کاری بس دشوار است . این دژ تو در تو و مستحکم که با خون هدایت به نگارش در امده است در حقیقت دژی بر بالای کوه بلند ادبیات ایران و جهان است و رستم ها لازم دارد تا   با پیروزی بر دیو های سفید و سیاه و پیدا کردن کلید های فتح ان در صدد گشایش ان بر ایند و سر از راز و رمز این اسطوره ادبی بردارند .

 ایا این گنجینه فقط دارای یک کلید گشایش است ؟ حقیقتا خیر.این قلعه سر به فلک کشیده و نا شناخته هدایت دارای هزاران کلید است .

 هر دری را که با عقل ناقص خود می گشاییم دری دیگر روبرویمان ظاهر می شود . ایا کلید این دژ ادبی در هند و فرهنگ مردمان ان است .؟ ایا در تاریخ باستانی و باشکوه ایران است ؟ ایا از سایه کارل یونگ هم نشانه ای در ان است ؟ ایا تسلط برانسان شناسی , فلسفه , جامعه شناسی مذهبی و دینی , دین اسلام و تاریخ می توان به ان راهی گشود ؟ ایا زن اثیری هدایت با چشمان سیاهش که زندگی هدایت را سوخت و دود کرد نشانه اصلی این شاهکار است ؟ ایا سایه در این داستان همان سایه داستان غار افلاطون نیست که هدایت   در تلاش است تا به واقعیت ها برسد و از طریق همان سایه سعی در کشف حقایق دارد؟

 چه رابطه ای بین این سایه روی دیوار هدایت و ان سایه افلاطونی است ؟   بیگمان هدایت در این شاهکار از این سایه افلاطونی الهام گرفته است . در این داستان عده ای که در داخل غار گرفتارند و پشت به اتش هستند سایه اشیای در حال عبور از پشت سر خود را بر روی دیوار می بینند و انها را واقعیت می بینند . این همان سایه عالم مثال است که هدایت ان را در بوف کور به طرز   شایسته ای بیان می کند . پیرمرد خنزر پنزری که با دندانهای زردش قران می خواند کالسکه , چمدان , دیوار , دوچشم سیاه فرشته , عموی هدایت و پدرش , زن لکاته , ننو و هزاران نماد دیگر در این داستان ان را تبدیل به این دژ    تسخیر ناپذیر کرده است .

 


90/2/30
12:0 ص

<!-- /* 

 غریو را

 تصویر کن .

 عصر مرا

 در منحنی تازیانه به نیشخط رنج .

 همسایه مرا

 بیگانه با امید به خدا

 و حرمت ما را

 که به دینار و درم , برکشیده اند و فروخته اند .

 تمام الفاظ جهان را در اختیار داشتیم

 و ان را نگفتیم .

 که به کار اید .

 چرا که تنها یک سخن در میان نبود .

 آزادی

 ما نگفتیم

 تو تصویرش کن .

 

 

  

 

 


90/2/30
12:0 ص

<!-- /* 

شعر احمد شاماو در رثای صادق هدایت

                       پیش از تو

 پیش از تو صورتگران بسیار

 از امیزه برگها 

 اهوان بر اوردند .

 یا در خطوط کوهپایه ای رمه ای

 که شبانش در کج و معوج ابر و ستیغ کوه

 نهاه است .

 یه به سیری و سادگی در جنگل پر نگار مه الود

 گوزنی را که گرسنه ماغ می کشد .

 تو خطوط شباهت را تصویر کن .

 اه و اهن و اهک زند .

 دود و دروغ و درد را

 که خاموشی تقوای ما نیست .

 سکوت اب 

 می تواند

 خشکی باشد و فریاد عطش

 سکوت گندم

 می تواند

 گرسنگی باشد و غریو پیریوزمند قحط

 همچنان که سکوت افتاب

 ظلمات است .

 اما سکوت ادمی

 فقدان جسمان و خداست .

 


مشخصات مدیر وبلاگ
 
حسین هوشیار[6]
 

حسین هوشیار ساکن خراسان رضوی و شهر رشتخوار هستم . این وبلاگ را تقدیم تمامی علاقه مندان به صادق هدایت مینمایم . امیدوارم که از مطالب ان لذت ببرید.


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
خیام و هدایت 2 ، سایه شناسی بوف کور 3 ، هدایت و اخوان 2 ، ادای دین به صادق هدایت 1 ، ادای دین به صادق هدایت 2 ، بررسی (( توپ مرواری هدایت 2)) ، بوف کور (( دژ مستحکم هدایت 2)) ، بوف کور هدایت ((دژ مستحکم هدایت)) 1 ، بوف کورشناسان ، خودکشی مقدس هدایت 1 ، خودکشی مقدس هدایت 2 ، سایه شناسی بوف کور 4 ، سایه شناسی بوف کور 5 ، سایه شناسی ىر بوف کور ، سایه ها در بوف کور 1 ، شعر اخوان ثالث در رثای هدایت 1 ، شعر شاملو در رثای هدایت1 ، صادق هدایت و سپهری 3 ، صادق هدایت و سهراب سپهری ، صادق هدایت و سهراب سپهری2 ، صادق و خیام 3 ، صادق و خیام نیشابوری 1 ، صادق و خیام نیشابوری 2 ، نقد (( توپ مرواری هدایت)) 1 ، نقد (( علویه و پروین هدایت)) 2 ، نقد (( علویه و پروین)) 2 ، نقد ((البعثه الاسلامیه الی البلاد الفرنجیه))2 ، نقد علویه و پروین 3 ، نقد((البعثه الاسلامیه)) هدایت 3 ، نقد((البعثه الاسلامیه...))صادق هدایت 2 ، نقدی بر (( علویه خانم و پروین دختر ساسان )) صادق هدایت 1 ، نقدی بر داستان (( بجه مردم ))ال احمد 4 ، نقدی بر داستان ((بچه مردم ))ال احمد ، نقدی بر داستان ((بچه مردم ))ال احمد3 ، نقدی بر سه تار ال احمد 1 ، نقدی بر مدیر مدرسه ال احمد1 ، نقدی بر کتاب((البعثه السلامیه الی البلاد الفرنجیه)))1 ، نقدی بر(( مدرسه ال احمد)) 2 ، نقدی کوتاه بر (( سه تار ال احمد)) 2 ، نقدی کوتاه بر داستان ((بچه مردم )) ال احمد ، هدایت و اخوان 1 ، خیام و هدایت 3 ، خیام و هدایت,فقه و فقه در اثار انان ، دنباله شعر اخوان ثالث در رثای هدایت 2 ، دنباله شعر شاملو در رثای هدایت 2 ، ر مان دختر مهندس 16 ، رمان (( دختر مهندس)) 15 ، رمان (( دختر مهندس))8 ، رمان ((دختر مهندس ))1 ، رمان ((دختر مهندس ))2 ، رمان ((دختر مهندس ))6 ، رمان ((دختر مهندس)) 10 ، رمان دختر مهندس, 14 ، رمان((دختر مهندس)) 12 ، رمان((دختر مهندس))11 ، رمان((دختر مهندس))13 ، رمان((دختر مهندس))3 ، رمان((دختر مهندس))4 ، رمان((دختر مهندس))5 ، رمان((دختر مهندس))9 ، رمان((دختر مهنس))7 ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ