90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
افرادی کرد که در زیر ستم یک اجتماع خرافاتی , رکودزده و در زیر چنگالهای فقر و فلاکت اسیر دیو بودند . وی عمر ی بیش از چند دهه قلم زد و دین خود را به این انسانها ادا کرد .
این شخصیت نابغه ادبی ایران دارای چندین ویژگی منحصر به فرد است که وی ر ا به سوی جاودانگی رهنمون می سازد .
اولین شاخصه این نویسنده داشتن شجاعت کافی در نوشتن بود که از الزامات نویسندگی است . وی بی کله و بدون سانسور خود را وقف نویسندگی کرد و همه چیز خود را فدای ان کرد . نبوغ و خلاقیت هدایت در پرداختن و نوشتن بعضی داستانها مثل علویه و بوف کور و... ویژگی دیگر هدایت است . وی داستان علویه خانم را که شاهکاری به حساب می اید , را از دوستانش فقط شنیده بود و سپس اقدام به نوشتن ان نموده بود که این خود حاکی از هوش والا و شناخت فرهنگ مرمان فقیر و بخصوص تاثیر خرافات و مذهب بر مردم ان دوره بود ه است .
خرافه شناسی از ویژگیهای منحصر به فرد هدایت است . از نظر هدایت مذهب و خرافات دو عامل اصلی نابودی اجتماع ایران در چند دهه پیش بوده است .
واکاوی دقیق شخصیت ها ی داستانی هدایت از تواناییهای شخصی وی بوده است که در کنار تمامی شخصیتها وی زندگی کرده است و با انها خود را در امیخته است . نشان دادن چهره فقر در اجتماع از کارهای بسیار توانمند هدایت است . از نظر و ی فقر می تواند تمامی شاخصه های انسانی را از افراد بگیرد و انها را از مسیر انسانیت دور نماید .
وی مسلط به فرهنگ کوچه و بازاری بوده است و بیشتر ادمهای داستانهای خود را از لای همین کوچه و بازار انتخاب می کند .
عرب شناسی وی و تسلط بر فرهنگ اعراب وی را واداشت تا در کتاب شاهکار خود (بوف کور) و نمایشنامه (پروین دختر ساسان ) برر اعراب بتازد و انها را سوسمار خور و نابود کننده تمدن ایران بداند .
صادق هدایت پس از مایوس و نامید شدن از اجتماع خفته ایران , راهی دیار غربت شد و در شهر پاریس ناحیه شامپیونه با باز کردن شیر گاز به زندگی پر از رنج و درد خود خاتمه داد و از اشفتیگیهای زندگی خود را خلاص کرد .
ایا چنین شخص نابغه ای با تیز بینی بی پایان خود جز لایق مرگ مقدس نبود. اری خودکشی هدایت یک هدیه مقدس بود . تا با ان وسیله به درد بی پایان خود خاتمه دهد.
روحش شاد و یادش جاودان باد.
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
مدیر مدرسه در ابتدا خوشحال است که به دور از هیاهو و غوغا و جنجال اموزشی میتواند با فراغ بال و اسایش خاطر روزگار اموزشی را بگذراند.
نگاهی که ال احمد در این داستان بلند بر مقوله اموزش کشورش دارد , بسیار تیزبینانه و به طرز عمیقی شکل گرفته است .وی سپس در مدیریت مدرسه با بحرانهای کوچک و بزرگ روبرو میشود و کم کم از کار خود پشیمان میشود و دایما فکر استعفا را در سر دارد .
برخورد ال احمد با معلمها, دانش اموزان, برخوردهای جامعه روستایی با نویسنده و عدم حمایت اجتماع از مدرسه و اموری مانند نبودن نظم و انظباط در کار معلمان و د انش اموزان و فقر فرهنگی و اموزشی حاکم بر مدرسه و مسولیت سنگینی که بر دوش وی گذاشته شد ه, کم کم وی را به سوی یاس و نامیدی سوق میدهد . هر چند نگاه ال احمد در این مسایل ممکن است جزیی باشد ولی کلیت جامعه اموزشی در کل مملکت مد نظر وی است .
در این داستان زیبا ال احمد همچون منتقدی بسیار توانا نظام اموزشی را به باد سخره میگیرد و ضعف ها و کاستی های ان را برملا میکند . گرفتاریهای یک عده معلم در در مدرسه و عدم تامین مالی انها , وقت نشناسی انها, و بی سوادی معلم و دانش اموز, در این داستان به نحو زیبایی مورد انتقاد قرار میگیرد. در حقیقت –مدیر مدرسه- ال احمد یک هجو نامه اموزشی بر نظام پوسیده و در حال اضمحلال اموزش و پرورش چندین دهه پیش ایران میباشد.
نویسنده: حسین هوشیار
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
ادای دین به صادق هدایت
در زندگی زخمهایی است که مثل خوره اهسته روح را در انزوامیخورد و میتراشد.(بوف کور)
تقریبا از زمانی که با هدایت و اثارش اشنا شدم 5 سالی میگذرد . خواندن کتب وی را از سال 84 شروع کردم یعنی زمانی که دقیقا در یکی از روستاهای شهر خواف زبان تدریس میکردم. سگ ولگرد و بوف کورو.... تا کنون هم صدها تفسیر از اثار وی را خوانده ام . هر کدام از نویسندگان این مقالات سعی دارند تا از هدایت تفسیری بر طبق احساسات خود بیان کنند .
در بسیار ی از این مقالات پی بردم که اصلا بیشتر این نویسندگان لایق نیستند که دست به تقسیر خودسرانه از چنین نابغه ای دست بزنند. (هر کسی از ظن خود شد یار او)و فاصله عجیبی بین این نویسندگان و اثار هدایت دریافتم.
افرادی که نابغه داستان نویسی ایران را مورد نقد و بررسی قرار میدهند چند دسته اند . گروه اول تنها خودکشی هدایت را بزرگترین عیب او میدانند و او را به خاطر این عمل ضد دینی و اخلاق محکوم میکنند. اصلا یاد هدایت در ذهن انها مساوی با خودکشی است .
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
هدایت در داستان پروین تسلط خود را به فرهنگ عرب و مذهب خرافی انان به نحو زیبایی ابراز می کند .
خلق چهره های زنان در اثار وی بی نظیر است و در داستان کوتاه ابجی خانم نیز که از لحاظ شخصیتی با علویه تشابهاتی دارد نیز این امر اشکار است .
این دو داستان دو پرده متفاوت از یک نمایشنامه هستند , اما در طولانی مدت روی صحنه می ایند . صحنه اول پروین نقش خود را بازی می کند و در پرده دوم علویه به روی صحنه می اید . دو داستان کوتاه از دو تمدن بزرگ , زرتشت و اسلام .
شخصیت پروین متنفر از عرب و قتل و کشتار ایرانیها توسط انهاست . او ارزو می کند که ای کاش بچه بود و این روزهای قتل و کشتار را نمی دید . هر چند در این نمایشنامه افراد دیگری نثقش خوبی باز ی میکنند اما نقش پروین به نحو شاهکارانه ای توسط هدایت پرداخته می شود . بر عکس پروین , در داستان علویه شخصیت اصلی داستان خود اوست . علویه زنی دروغگو , فاحشه , زبان باز , پرخاشگر , معرکه گیر , جنگره , بد زبان, هزار رنگ و بوقلمون صفت است . در هر موقعیتی رنگ عوض می کند و نقش خود را با مکاری تمام ایفا می کند .
در این داستان هدایت قصد دارد تا تاثیر خرافات و چرندیات مذهبی را بعد از ورود عرب بر این
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
زنان اسلامی را واکاوی کند . علویه یک زن سید ه و دایما متوسل به شخصیتهای روی پرده خود است . وی مذهب را ابزار و پناهگاهی برای خود ساخته است تا در ان بتواند نداری و فلاکت و سیه روزی و زندگی سرطان زده مذهبی خود را در ان پنهان کند . وی همچنین تلا ش دارد تا شخصیت بی ثبات خود را در قالب مذهب به دیگران نشان دهد .
وی زایر امام رضا است و هر سال به قصد زیارت و کسب درامد به مشهد می اید . جنایتهای فراوانی میکند و در دلش راضی است که مذهب را دارد و تکیه گاه خوبی است . این اجتماع زنانه محور که هدایت ان را در این داستان ترسیم می کند , دقیقا ضد داستان پروین است .
در اجتماع پروین انسانها ازاد زندگی می کنند اما در جامعه علویه همه مرد و زن دروغگو و سیاس و کلاهبردارند و دور از خصلتهای انسانی هستند .
هدایت در این اثر بی نظیر خود نقش دین عرب در گمراهی مردم و دور کردن انها از حقوق انسانی خود را بررسی می کند . از نظر هدایت ع بعد از شکست ایرانیها مقابل اعراب و حشی و خونخوار و سوسمار خور , انسانهای جامعه ایران به طرز شگرفی رنگ و صبغه خود را در مقابل دین انها باختند و دچار تشتت افکار و روان پریشی مذهبی شدند .
از دید هدایت زنان در اجتماع محدود , چادری , روضه خوان ساده لوح سسست عنصر و بی ثبات شدند و برای جبران ازادی خود دست به دامان خرافات و جادو و جنبل و دروغ شدند .
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
بررسی کتاب سه تار ال احمد
ترسیم قهرمانان داستانها و شخصیتهای اصلی داستانهای بلند و کوتاه ,برای نشان دادن خصوصیات اجتماع هر نویسنده است . اجتماعی که افراد ان از صبح تا شب فقط به دنبال سیر کردن شکم خود و زن و بچه خود هستند و به همین خاطر به اهداف متعالی دیگری نمی توانند چشم داشته باشند.
جلال ال احمد از معدود نویسندگان زبردست و توانایی است که شخصیتهای اصلی داستانهای خود را از لابه لای همین مردمان گرفتار و فلاکت زده و طاعون زده , بیرون میکشد و به انها روح میدمد و انها را نماینده ان اجتماع معرفی میکند.
داستان سه تار ال احمد هر چند بسیار کوتاه است و لکن بسیار پرمحتوا و عمیق است . در این داستان چندین شخصیت از اجتماع بیرون کشیده میشوند که عبارتند از پسرکی ی فقیر و عاشق داشتن یک سه تار , که عاشق مطربی و اوازه خوانی است که اجتماع در هم و بر هم و افسرده و غمناک , شادی خود را در هنرنمایی او با سه تار میبینند.
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
علویه در این اجتماع بی در و پیکر بعد از حمله عرب پناهگاهی ندارد و در فکر پر کردن شکم دخترش و خودش دست به هر کار خلاف اخلاق می زند . اجتماعی که هدایت برای زنان ترسیم می کند یک جامعه بسته است که افکار نو در ان محکوم و و توسل به شخصیتهای ناشناس خرافی در ان امری پسندیده است . این اجتماع خاموش و مرگ اور باعث ایجاد شخصیتهایی چون علویه می شود و جولان او زیاد می شود . از نظر هدایت مذهبی که از طریق شعار و پرده خوانی به مردم ارایه شود , محکوم به فنا و نابودی است و فلاکت افراد ان اجتماع را به دنبال خواهد داشت .
از نظر هدایت علویه در فرهنگی رشد یافته که به زور توسط شمشیر قوم عرب بر انها تحمیل سده است اما پروین شخصیت با ثباتی است که نتیجه تعالیم زرتشت است .
حتی حیوانات نیز در دین پروین مورد احترام هستند و دارای حق و حقوق اند . موقعیکه سگ پروین مریض است انها در فکر دکتر ی برای او هستند . اما در علویه اسب در حال موت هیچ گونه توجهی از طرف صاحبان خود نمی بیند . حتی لباس پوشیدن این دو زن را نیز فرهنگشان بر انها تحمیل کرده است . علویه چادر به سر , چارقد برسر و شلوار دبیت علی اکبری به پا داشت و لی پروین لباس بلند یکسره با موهای خرمایی و ابروهای نازک .
پروین بسیار مودب , با شخصیت قابل احترام و خودش هم احترام بزرگ و کوچک را داشت . برعکس علویه بسیار بد دهن , بد اخلاق و در مقابل هر کس جبهه میگرفت و افکارش را با زور به او تحمیل می کرد . زبان این دو زن نیز قابل توجه است . علویه از امثال و ضرب المثل ها و حرفهای کوچه و بازار دایم در کلام خود استفاده می کرد اما پروین با تمام وجود کلماتی مودبانه و قابل فهم و روشن استفاده می کرد . عقاید علویه تماما بر مبنای خرافات مذهبی شکل گرفته اند که مذهب در ذهن او ریخته است ولی پروین اعتقاد راسخ به زرتشت دارد و اهورامزدا را می پرستد .
هدایت با تمام وجود تلاش کرد تا در نوشتارش انسانهای اجتماع را از خرافات دور و به حق و حقوق خود برساند . از دید هدایت مذهب و خرافات مذهبی باعث جهل و تاریکی فکری انسانها می شود و ارازل و اوباش را بر انها مسلط می کند چیزی که در چند دهه پیش در اجتماع ایران قابل مشاهده است . پروین از دیدگاه هدایت نمونه زن وفادار ایرانی است که در مقابل اعراب تسلیم نشد و خود را به انها نفروخت . خنجر عرب را در سینه خود فرو کرد تا وفاداری خود را به میهن جد و ابادی خود ثابت کند .
نویسنده :حسین
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
این پسرک از یک خانواده فقیر و بدبخت است و به مدرسه نیز علاقه ای ندارد و ان را رها کرده است . و به دنبال کار مطربی خود رفته است و ارزوها و امال خود را در ادامه تحصیل و علم نمی بیند .
در این قسمت ال احمد نگاهی بسیار ظریف و عمیق به وضعیت علم و سواد در جامعه چندین دهه قبل ایران دارد و وضع علم و سواد را بسیار اسفناک معرفی میکند.
از لحاظ ال احمد علم و سواد کلا دربش تخته شده است و امیدی به اینده روشن ان نیست . این پسرک فقیر با سختیها و مرارتهای فراوان با پول کمی که پس انداز کرده است سه تاری میخرد و چنان شادی و شعفی به او دست میدهد که حتی در دلش ارزویی دیگری ندارد , اصلا نمی توتنست داشته باشد. در این داستان کوتاه شخصیت دیگری است که نماینده سنتیها و مرتجعین جامعه است و ان هم پسر عطر فروشی است که در نزدیکی مسجد شاه بساطی به هم زده است و تسبیحی در دست دارد و ذکر خدا میگوید.
در درگیری که بین او و پسرک رخ میدهد , سه تار پسرک خرد و داغان می شود و داغ ان را به دل پسرک می گذارد- پسرک ول کن نبود و گویی میخواست که کسادی بازار خود را در نابودی سه تار او یافت کند.
از نظر این پسر عطر فروش مرتجع و خشک مقدس و متحجر مذهبی, ابزار و الات موسیقی حرام و اهل مطرب و شادی بی دین و کافرند.
پسر عطر فروش پس از بین بردن سه تار پسرک, احساس رضایت در دل دارد که توانسته است به نحو احسن به وظیفه دینی خود عمل کند.
از این شخصیتها در داستان کوتاه –سگ ولگرد هدایت – نیز هستند.
انسانهایی که دست به ازار و اذیت حیوان زبان بسته ای میزنندو فقط دلیل ان را نجس شمردن از طرف مذهب خود میدانند.
این گونه از شخصیتها به دلیل غرق در خرافات و فقر , مخالف هر گونه پیشرفت و ترقی جوامع خود هستند.
هدایت و جلال احمد از منحصر به فردترین نویسندگانی هستند گه در داستان های کوتاه خود پرده از چهره کریه فقر در اجتماع چندین دهه پیش ایران بر میدارند و ان را عامل اصلی فلاکت و بدبختی افراد ان اجتماع میدانند.
نویسنده : حسین هوشیار
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
گروه دوم یک یا دو اثر از هدایت را خوانده اند و یک تفسیر سطحی و ظاهری از هدایت دارند و مبنای قضاوت انها احساسات غلط انها است .
گروهی دیگر نان به نرخ روز خور هستند و کوبیدن هدایت را وسیله ای جهت کسب اعتبار اجتماعی خود میدانند و بیشتر تلاش این گروه این است که صادق را شخصی ملحد و کافر و ضد دین و قران و اسلام معرفی کنند و از هر گونه بی احترامی به چنین شخصیت منحصر به فردی ابایی ندارند.
گروه دیگر هم با اشنایی کامل تفسیر های خوبی از کتب وی ارایه میدهند و وتقریبا رضایت
بخش است ولی کافی نیست .
کتاب بوف کور هدایت شاهکار بی نظیری است که هر کسی قادر به تاویل و هضم ان نیست. این اثر جاویدان هدایت سرشار از نماد و سمبل است و همچون معدن طلایی است که کم کم با گذشت روزگار خود را به اهل علم خواهد شناساند.
شناخت عمیق اثار هدایت و شخصیت بی نظیر وی نیازمند شناخت ایران با ستان, کافکا , ادبیات فرانسه و فارسی می باشد که این خود نیاز چندین دهه تفکر و تعمق دارد .
با این وجود ما تا کنون چقدر به این نویسنده بی نظیر ایرانی ادای دین کرده ایم ؟ و ایا این نابغه لایق ساختن مجسمه ا ی از طلا نیست؟
نویسنده : حسین هوشیار
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
خودکشی مقدس هدایت
صادق هدایت بی شک از نوابغ یک قرن گذشته ایران است . نویسنده ای زبردست دذر افشای پرده ها و لایه ها ی اجتماعی ایران در نیم قرن پیش . اجتماعی که اگر کسی دست به نوشتن در مورد ان می برد بطور قطع و یقین محکو م به فنا و نابودی می شد . یعنی خود اجتماع در پی نابودی ان نابغه و نویسنده و یا شخص فهیم در می اید . هدایت زندگی با شکوه خود را قربانی چنین جامعه ای کرد و زندگیش را به اتش کشید . اما در عوض خود را در اسمان بی فروغ ایران جاودانه کرد . در هیچ کجای این مرز و بوم شخصی به شهامت و دلیری صادق هدایت یافت نخواهد شد . تمام اثار و ی سرشار از اگاهی دادن به اجتماع و بالا بردن اگاهی مردم در مقابل جور زمان است . قلم وی در راه مقدس بکار رفت . و اگر غیر این بود جاودان نمی شد . وی همچون فرهنگ شناسی اگاه قلم بر نقاط ضعف اجتماع منجمد ایران برد و خود را هم در راه بیداری ان اجتماع خفته قربانی کرد. در هر جامعه ای سالانه افراد زیادی به دلایل مختلف فرهنگی, اقتصادی, فقر و ... خودکشی می کنند . این افراد خود را قربانی جبر و ستم و استبداد ان جامعه می بینند و به دلیل خموشی فکری اجتماع راهی سینه قبرستان می شوند .
اما ایا خودکشی هدایت هم از این نوع خودکشی ها بود ؟ کار هدایت در پایان دادن به زندگی گهربار خویش , امری مقدس بود زیرا وی خود را قربانی غم این خفته چند کرد . وی با خوکشی خود چراغی بر فرا راه انسانهای تحت ستم اجتماع روشن کرد . وی خود را قربانی
حسین هوشیار ساکن خراسان رضوی و شهر رشتخوار هستم . این وبلاگ را تقدیم تمامی علاقه مندان به صادق هدایت مینمایم . امیدوارم که از مطالب ان لذت ببرید.