90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
ادای دین به صادق هدایت
در زندگی زخمهایی است که مثل خوره اهسته روح را در انزوامیخورد و میتراشد.(بوف کور)
تقریبا از زمانی که با هدایت و اثارش اشنا شدم 5 سالی میگذرد . خواندن کتب وی را از سال 84 شروع کردم یعنی زمانی که دقیقا در یکی از روستاهای شهر خواف زبان تدریس میکردم. سگ ولگرد و بوف کورو.... تا کنون هم صدها تفسیر از اثار وی را خوانده ام . هر کدام از نویسندگان این مقالات سعی دارند تا از هدایت تفسیری بر طبق احساسات خود بیان کنند .
در بسیار ی از این مقالات پی بردم که اصلا بیشتر این نویسندگان لایق نیستند که دست به تقسیر خودسرانه از چنین نابغه ای دست بزنند. (هر کسی از ظن خود شد یار او)و فاصله عجیبی بین این نویسندگان و اثار هدایت دریافتم.
افرادی که نابغه داستان نویسی ایران را مورد نقد و بررسی قرار میدهند چند دسته اند . گروه اول تنها خودکشی هدایت را بزرگترین عیب او میدانند و او را به خاطر این عمل ضد دینی و اخلاق محکوم میکنند. اصلا یاد هدایت در ذهن انها مساوی با خودکشی است .
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
مدیر مدرسه در ابتدا خوشحال است که به دور از هیاهو و غوغا و جنجال اموزشی میتواند با فراغ بال و اسایش خاطر روزگار اموزشی را بگذراند.
نگاهی که ال احمد در این داستان بلند بر مقوله اموزش کشورش دارد , بسیار تیزبینانه و به طرز عمیقی شکل گرفته است .وی سپس در مدیریت مدرسه با بحرانهای کوچک و بزرگ روبرو میشود و کم کم از کار خود پشیمان میشود و دایما فکر استعفا را در سر دارد .
برخورد ال احمد با معلمها, دانش اموزان, برخوردهای جامعه روستایی با نویسنده و عدم حمایت اجتماع از مدرسه و اموری مانند نبودن نظم و انظباط در کار معلمان و د انش اموزان و فقر فرهنگی و اموزشی حاکم بر مدرسه و مسولیت سنگینی که بر دوش وی گذاشته شد ه, کم کم وی را به سوی یاس و نامیدی سوق میدهد . هر چند نگاه ال احمد در این مسایل ممکن است جزیی باشد ولی کلیت جامعه اموزشی در کل مملکت مد نظر وی است .
در این داستان زیبا ال احمد همچون منتقدی بسیار توانا نظام اموزشی را به باد سخره میگیرد و ضعف ها و کاستی های ان را برملا میکند . گرفتاریهای یک عده معلم در در مدرسه و عدم تامین مالی انها , وقت نشناسی انها, و بی سوادی معلم و دانش اموز, در این داستان به نحو زیبایی مورد انتقاد قرار میگیرد. در حقیقت –مدیر مدرسه- ال احمد یک هجو نامه اموزشی بر نظام پوسیده و در حال اضمحلال اموزش و پرورش چندین دهه پیش ایران میباشد.
نویسنده: حسین هوشیار
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
بررسی کوتاه علویه و پروین دختر ساسان دو اثر شگفت انگیز هدایت
در میان نویسندگا ن ایرانی یک قرن پیش هیچ کس به شهامت و زبردستی هدایت در به نمایش گذاشتن شخصیتهای زنان ایرانی مذهبی و غیر مذهبی نبوده است . این دو اثر جزو شاهکار های هدایت هستند . دو چهره متفاوت از دو نوع زن در قبل و بعد از ورود اسلام به ایران که با ماجرای پروین دختر ساسان شروع می شود و دیگری علویه خانم , شخصیتی است که در جامعه مذهبی و بعد از ورود اسلام به ایران زندگی می کند و تاثیر عمیق تعالیم مذهبی و غیر اسلامی بر چهره این زنان بطور شگفتی توسط هدایت بررسی شده است .
این دو اثر تنها نمایش دو زن نیستند , بلکه یک سیر تاریخی و طولانی مدت هستند در طول قرنها که خود را بر زنان اجتماع نشان داده اند .
هر کدام از این دو زن پرورش یافته دوران خود هستند . پروین نماینده زنان قبل از ورود عرب به ایران است , یعنی در مذهب زرتشت و اهورایی رشد کرده و بر عکس او علویه خانم د ر فرهنگ خرافی مذهبی پرورش یافته است .
هدایت در این دو اثر خرافات و مذهب را در شخصیت زنان اجتماع مورد بررسی قرار داده است . پروین در دوره قبل از هجوم عرب به ایران و به شهر تاریخی ری و در دوره تمدن ایران زندگی می کند , اهل موسیقی است , وفادار به شوهر , زیبا و خوش هیکل و خوش بیان و زیباییش چشم هر کس را نوازش می کند . وی دختری معتقد به زطرتشت و اهورا مزدا و عاشق وطن خود یعنی ایران و شهر ری است . شوهر خود پرویز را با جان و دل می پرستد . افکار متعالی دارد و از هر گونه دروغ , عوامفریبی , ظاهر فریبی , دغل و دو گانگی شخصیت به دور است
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
گذری کوتاه بر مدیر مدرسه جلال ال احمد
جلال ال احمد به حق از نویسندگان زبردست و منتقدان اجتماعی این مرز و بوه بوده و خواهد بود . وی همچون ستار ه ای در اسمان ادبیات و داستان نویسی معاصر ایران میدرخشد .از ویژگیهای مهم سبک نوشتاری جلال میتوان به روان نویسی , ساده نویسی , صداقت در کلام و تسلط بر ادبیات کوچه و بازاری (محاوره ای ) نام برد.
نقدی که ال احمد در کتاب مدیر مدرسه بر نظام اموزش وپرورش کج دار مریض ایران در چند دهه قبل نموده است بسیار قابل توجه است . در این داستان بلند به معلمی بر میخوریم که پس از سالها تلاش در ان نظام اموزشی سنتی و قدیمی و پوسیده ,ره به جایی نمیبرد و به قول خود نویسنده از قیافه بهت زده بچه ها و کلاسهای بیدرو پیکر و نظام تدریس و اموزش رو به افول, اقش میگیرد و تلاش میکند تا خودش را از ان منجلاب اموزشی برهاند.
این معلم نویسنده با زدو بندی که با اداره کل اموزش و پرورش ان دهه میکند و 150 تومان هم رشوه پرداخت میکند, به عنوان مدیر مدرسه در یکی از روستاهای دور افتاده شروع به کار میکند و بسیار خوشحال است که چنین اقبالی نصیب وی شده است , اما حوادث دیگر این داستان نظر نویسنده را عوض میکند و سرنوشت دیگری برای ال احمد رقم میزند .
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
خودکشی مقدس هدایت
صادق هدایت بی شک از نوابغ یک قرن گذشته ایران است . نویسنده ای زبردست دذر افشای پرده ها و لایه ها ی اجتماعی ایران در نیم قرن پیش . اجتماعی که اگر کسی دست به نوشتن در مورد ان می برد بطور قطع و یقین محکو م به فنا و نابودی می شد . یعنی خود اجتماع در پی نابودی ان نابغه و نویسنده و یا شخص فهیم در می اید . هدایت زندگی با شکوه خود را قربانی چنین جامعه ای کرد و زندگیش را به اتش کشید . اما در عوض خود را در اسمان بی فروغ ایران جاودانه کرد . در هیچ کجای این مرز و بوم شخصی به شهامت و دلیری صادق هدایت یافت نخواهد شد . تمام اثار و ی سرشار از اگاهی دادن به اجتماع و بالا بردن اگاهی مردم در مقابل جور زمان است . قلم وی در راه مقدس بکار رفت . و اگر غیر این بود جاودان نمی شد . وی همچون فرهنگ شناسی اگاه قلم بر نقاط ضعف اجتماع منجمد ایران برد و خود را هم در راه بیداری ان اجتماع خفته قربانی کرد. در هر جامعه ای سالانه افراد زیادی به دلایل مختلف فرهنگی, اقتصادی, فقر و ... خودکشی می کنند . این افراد خود را قربانی جبر و ستم و استبداد ان جامعه می بینند و به دلیل خموشی فکری اجتماع راهی سینه قبرستان می شوند .
اما ایا خودکشی هدایت هم از این نوع خودکشی ها بود ؟ کار هدایت در پایان دادن به زندگی گهربار خویش , امری مقدس بود زیرا وی خود را قربانی غم این خفته چند کرد . وی با خوکشی خود چراغی بر فرا راه انسانهای تحت ستم اجتماع روشن کرد . وی خود را قربانی
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
زن گریه اش می گیرد و طاقت نیش های تند همسایگان را ندارد . زن همسایه با تلخی می گوید که (( گریه هم می کند , خجالت نمی کشد . ))
در این داستان کودک سه ساله قربانی هوسرانی و شهوات دو مرد شده است و دیگر برای زن وجود خار جی ندار د و به قول مادر ش او هنوز فرصت دارد و می تواند چند شکم دیگر بزاید .
ال احمد در این داستان , نگاه انسانها به همنوعان خود را خو خواهانه و از روی غرور می داند . افراد ان اجتماع که همگی سود پرست هستند و دنبال منافع خویش , برایشان وجود کودک هیچ اهمیتی ندارد زیرا افراد اجتماع بویی از خصلات های انسانی در انها نیست و از انسانیت فاصله زیادی دارند و قضاوت انها در مورد انسانها بر اساس پول و شهوت و سود و منافع شخصی خودشان است .
دید مردان به زنان از نظر ال احمد در این داستان , دید برده و ارباب است و از زن به عنوان کالایی استفاده می شود . زنان باید قربانی اهداف انها شوند .
موضوع مذهب در این داستان زیاد باز نمی شود و فقط از چادر نماز یاد می شود که معلوم است زن اعتقاداتی هم دارد و لی به انها فقط به عنوان خرافات می نگرد .
شوهر دوم زن , فردی خشن و دور از خصایل انسانی معرفی می شود و در شب سوم هم با زن قهر می کند و با او هم بستر نمی شود تا زن زودتر به فکر گم کردن بچه شود .
این کودک سه ساله فدای فقر و جهل افراد می شود و تاریکی بر سرنوشتش احاطه می شود . زن داستان گم کردن فرزندش را تعریف می کند و حتی ناراحت است که دم اخری چرا دل پسرش را شکست .زن دارای خصلت های انسانی است و وقتی به بچه پول می دهد تا قاقا بخرد نگاهی به مادرش می کند و مادرش حالش خراب می شود .
زن دچار یک تعارض اجتماعی social conflict می شود . از یک طرف فرزند را بزرگ کرده و شیر داده است و از طرف دیگر نگران اینده خود است و اگر بچه را گم نکند مورد غضب شوهر قرار می گیرد .
فقر اقتصادی و فرهنگی حاکم بر زن این اجتماع طاعون زده , او را مجبور کرده بود تا از جیب شوهر اولش پول بردارد که یکدفعه شوهر سر ر سیده بود و او خشکش زده بود .
زن جیره خوار مرد است و اگر بگوید بمیر باید بمیرد و برای شخصیت این گونه زنان در اجتماع ارزشی قایل نیست .
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
افراد اجتماع فمنیستی که جلال به تصویر می کشد , دارای ویژگیهایی از جمله بدگویی , پشت سر گویی , نیش زبان زدن و نا امید کردن دیگران می باشند .
زن وقتی بچه را در میدان شاه رها می کند و به خانه بر می گردد به خیال خودش که از شر غضب شوهرش راحت شده است , ول ی می بیند که تازه اول شروع زخم زبانهای همسایگان است .
زنان بیکاری که تا چشم مرد را در طول روز دور می بینند در سر محل یا کوچه جمع می شوند و فرهنگ خود را که همان وراجی و تماشای رهگذران با چشمان دریده و عیب جویی از دیگران است را به منصه ظهور می گذرانند .
فرهنگی که ال احمد برای زنان این اجتماع بسته و گره خورده بیان می کند بیش از اینها چیزی نیست چون انها نه سوادی دارندو محکوم فرمانها ی اجتماع خود هستند که باید کور کورانه و طوطی وار انها را اجرا کنند و به انها میدانی داده نمی شود تا خود را در اجتماع بسته , بروز دهند .
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
ال احمد و صادق هدایت در ترسیم اجتماع فلاکت بار چندین دهه پیش ایران و موقعیت زنان و دید اجتماع نسبت به انان بسیار زبردست بوده اند .
در این داستان ال احمد جامعه پدر سالاری ایران را به تصویر می کشد . جامعه ای که در ان زن برده و مرد اقا و سرور است و زن باید چونان برده و کلفتی در خدمت مرد باشد .
زن حتی به اجتماع و افراد ان مثل اینده خود امیدی ندارد و در موقع رها کردن پسرش وحشت سراپایش را فرا می گیرد که مبادا جاسوسی زاغ سیاهش را چوب زده باشد .
زن بالاخره کودکش را رها می کند و شب هم نمی تواند پول تاکسی را از شوهر خسیسش بگیرد .
هر چند در این داستان فشرده مجال زیادی برای ارزیابی اجتماع مردان نمی بینیم ولی همین دو مرد خود مشت نمونه خروارند .
این دو شخصیت مرد از نظر ال احمد نمایندگان جنس مذکر این اجتماع هستند که به طور مختصر و مفید ولی با تیزبینی خاص , پرداخته شده اند .
ال احمد فقر اقتصادی حاکم بر این جامعه (( پدر سالاری )) را عامل اصلی از بین رفتن اثار رحم و مروت و جوانمردی و انسانیت در وجود این مردان و زنان معرفی می کند .
نویسنده : حسین هوشیار
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
نگاهی کوتاه به داستان ((بچه مردم )) جلال ال احمد
تصویر گری زنان در داستان های کوتاه جلال و صادق هدایت هر کدام بیانگر موقعیت زنان ان جوامع است . در داستان کوتاه بچه مردم , جلال زنی را به تصویر می کشد که از شوهر قبلی اش با یک پسر سه ساله جدا شده است و شوهر دیگری گرفته و شوهر جدیدش بچه را هم نمی خواهد و به قول مرد نمی خواهد پس مانده یک نفر دیگر را سر سفره اش ببیند. در بخش اول داستان یک کشمکش درونی , نگرانیها ی زن را بیرون میریزد . زنی که امنیت برای زندگی اینده ندارد و در یک جامعه سنتی و بسته زندگی میکند و حتی نگران است که اگر این شوهر ش هم او را طلاق دهد چه باید بکند . ارایه تصویر مردان بی وفا نیز در این داستان فشرده بسیار خوب ارایه شده است .
مردانی که از زن شهوترانی ,بچه دار ی پخت و پز , همبستری و زاییدن چیزی انتظار ندارند و حقوق زنان را با خشونت تمام زیر پا می گذارند .
از نظر مردان این جامعه زن حقوق اجتماعی ندارد و باید فقط چشم و گوش بسته بماند و رختخواب مرد را گرم کند و مردان هم هر موقع که خواست هر بلایی سر زن بیاورد .
در این داستان اینده تیره و تار و مفلوک زنی به تصویر کشیده می شود که اگر بچه شوهر قبلی اش را گم و گور نکند سرنوشت سیاهی در انتظارش خواهد بود . زن دایم نگران تلقینات منفی است که از طرف جامعه به دور او کشیده می شود و او را محدود تر و نگران تر می کند .
زن حتی از بردن بچه خود به نهاد های اجتماعی مثل شیرخوار گاه و یتیم خانه ترس دارد و از بی ابرو کردن خود توسط مامورین انجا نیز هراس دارد
90/2/14
12:0 ص
<!-- /*
افرادی کرد که در زیر ستم یک اجتماع خرافاتی , رکودزده و در زیر چنگالهای فقر و فلاکت اسیر دیو بودند . وی عمر ی بیش از چند دهه قلم زد و دین خود را به این انسانها ادا کرد .
این شخصیت نابغه ادبی ایران دارای چندین ویژگی منحصر به فرد است که وی ر ا به سوی جاودانگی رهنمون می سازد .
اولین شاخصه این نویسنده داشتن شجاعت کافی در نوشتن بود که از الزامات نویسندگی است . وی بی کله و بدون سانسور خود را وقف نویسندگی کرد و همه چیز خود را فدای ان کرد . نبوغ و خلاقیت هدایت در پرداختن و نوشتن بعضی داستانها مثل علویه و بوف کور و... ویژگی دیگر هدایت است . وی داستان علویه خانم را که شاهکاری به حساب می اید , را از دوستانش فقط شنیده بود و سپس اقدام به نوشتن ان نموده بود که این خود حاکی از هوش والا و شناخت فرهنگ مرمان فقیر و بخصوص تاثیر خرافات و مذهب بر مردم ان دوره بود ه است .
خرافه شناسی از ویژگیهای منحصر به فرد هدایت است . از نظر هدایت مذهب و خرافات دو عامل اصلی نابودی اجتماع ایران در چند دهه پیش بوده است .
واکاوی دقیق شخصیت ها ی داستانی هدایت از تواناییهای شخصی وی بوده است که در کنار تمامی شخصیتها وی زندگی کرده است و با انها خود را در امیخته است . نشان دادن چهره فقر در اجتماع از کارهای بسیار توانمند هدایت است . از نظر و ی فقر می تواند تمامی شاخصه های انسانی را از افراد بگیرد و انها را از مسیر انسانیت دور نماید .
وی مسلط به فرهنگ کوچه و بازاری بوده است و بیشتر ادمهای داستانهای خود را از لای همین کوچه و بازار انتخاب می کند .
عرب شناسی وی و تسلط بر فرهنگ اعراب وی را واداشت تا در کتاب شاهکار خود (بوف کور) و نمایشنامه (پروین دختر ساسان ) برر اعراب بتازد و انها را سوسمار خور و نابود کننده تمدن ایران بداند .
صادق هدایت پس از مایوس و نامید شدن از اجتماع خفته ایران , راهی دیار غربت شد و در شهر پاریس ناحیه شامپیونه با باز کردن شیر گاز به زندگی پر از رنج و درد خود خاتمه داد و از اشفتیگیهای زندگی خود را خلاص کرد .
ایا چنین شخص نابغه ای با تیز بینی بی پایان خود جز لایق مرگ مقدس نبود. اری خودکشی هدایت یک هدیه مقدس بود . تا با ان وسیله به درد بی پایان خود خاتمه دهد.
روحش شاد و یادش جاودان باد.
حسین هوشیار ساکن خراسان رضوی و شهر رشتخوار هستم . این وبلاگ را تقدیم تمامی علاقه مندان به صادق هدایت مینمایم . امیدوارم که از مطالب ان لذت ببرید.